پیشنهاد یک احتمال جدید
با توجه و تکیه به مطالبی که گذشت ، میتـوان احتمالی جدید درباره ریشهها و مراحل گسترش نظریه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در بین امامیه مطرح نمود. در بخشهای پیش ملاحظه شد که اولاً نظریه دوازده امام به صراحت و نظریه غیبت به طور ضمنی و تلویحی در منابع اولیه امامیه ( منابع قرن سوم) مطرح شده است و ثانیاً مؤلف مقاله با اغماض از وجود چنین احادیثی ، صرفاً به دلیل دست نیافتن به این نظریهها در منابعی که قسمت عمده آن از بین رفته و به دست ما نرسیده است حکم به عدم قطعیت این نظریه نزد امامیه نموده است و چنین حکمی قابل اعتماد نیست و ثالثاً تحلیل او درباره انگیزههای گرایش امامیه به این نظریه بسیار سؤال برانگیز و آکنده از ابهام و به نظر ناقص و نارسا میباشد. در بخش چهارم نیز این مسئله مطرح شد که تحلیلهای ارائه شده از سوی مؤلف محترم مقاله پذیرفتنی است که امامیه مستقل و جدا از شرایط و اوضاع سیاسی – فرهنگی سه قرن نخستین تاریخ خود مورد بررسی قرار گیرد. با تکیه بر این مباحث بویژه مطالب بخش «4-3»که مدخل بحث فعلی ما به شمار میآید، میتوان احتمالی جدید به صورت زیر مطرح ساخت: عدد دوازده ( دوازده نقیب یا حواری یا ...) و قیام مردی که جهان را پر از عدل و داد کند، در تمدنها و ادیان گذشته وجود داشته و لذا برای مسلمانان بی سابقه نبوده است 79 پیامبر (ص) نیز به دستور وحی، این نظریه را که از جمله اصول و ارکان دین اسلام به شمار میرود 80 در میان پیروان خود مطرح نمود.81 مسئله و مشکل اصلی پیامبر (ص) تثبیت اصل امامت در علی (ع) و فرزندانش بود. شاید اگر مسئله جانشینی و خلافت آن گونه که پیامبر خواسته بود انجام میشد و تضمینی کافی برای حرکت درست جامعه اسلامی پس از پیامبر به وجود میآمد، هرگز غیبت هم رخ نمیداد.83 لذا پیامبر (ص) تنها براین اصل که خلفا و جانشینان (برحق) من، دوازده تن از سلالهام هستند و آخرین آنها زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد تأکید نمود. 84 25 سال فاصله بین آغاز خلافت علی (ع) با پایان زندگی پیامبر (ص) و پس از شش سال خلافت پر حادثه علی (ع) و پسرش حسن(ع) و حضور همه جانبه و قدرتمند بنی امیه در صحنه سیاست سرزمین اسلامی، موجب به فراموشی سپرده شدن و غفلت مردم نسبت به بخشهایی از دین از جمله اصل امامت شد.85 امامان شیعه که در شرایط تقیه به سر میبردند با تمام توان تلاش کردند تا اصل امامت را در دلها و ذهنها زنده نگاه دارند، ولی برای رعایت امنیت در موارد زیادی حتی از معرفی صریح جانشین خود اجتناب میکردند که نمونههایی از آن در بخش پیش ذکر شد. در تمام این دوران اندیشه قیام مهدی و حتی غیبت او، 86 آن چنان شیوع و مقبولیت داشت که ضمن تأثیر در جنبشهای سیاسی مذهبی، 87 بعضی را به وسوسه ادعای مهدویت انداخت88 و گروهها یا افرادی از امامیه نیز به خاطر تقیه امامان خود و عدم روشنگری آشکار آنها، برخی از چهرههای سیاسی – مذهبی را مصداق مهدی موعود دانستند.89 شیوع این اندیشه تا آنجا بود که حتی احادیثی درباره اینکه مهدی از فرزندان عباس، عمر و حتی بنیامیه است جعل شد ( معجم احادیث الامام المهدی، 1471، ج1، صص 163-164و191). اندیشه وقف نیز از پیامدهای این دوران است که به لحاظ معین نبودن امام جانشین ، تقریباً بعد از رحلت هر یک از امامان ، عدهای او را همان امام غایب و قائم میدانستند و این اندیشه منحصر به واقفان بر امام کاظم(ع) نبود ( ناصری، 1409، ج1،صص 39-67) یاران خاص امامان نیز که یا از جانشینان ائمه بی اطلاع بودند و یا در صورت اطلاع مجاز به افشای آن نبودند، ( صدوق، 1377، ص 35، مفید ، بی تا ( الارشاد)، صص 213- 215) احادیث شامل این گونه اطلاعات را در کتابهای خود یا ذکر نمیکردند و یا به اجمال از کنار آن میگذشتند. اینکه در متون باقیمانده از عهد غیبت صغرا، این موضوع انعکاس زیاد و گستردهای ندارد، احتمالاُ به همین خاطر است. برقی ( متوفی 274 یا 280 ق) که از یاران امام نهم، امام دهم و امام یازدهم بود در کتاب رجال خود، خود را فقط در زمره اصحاب امام نهم و دهم ذکر میکند ( برقی، بی تا (رجال) ، صص 57و 59) و از بیان رابطه خود با امام یازدهم خودداری میورزد.90 این امر میتواند به معنای تلاش او برای کتمان و در پرده ماندن رابطهاش با امام باشد. وصف نوبختی از امامیه بخوبی نمایانگر وضعیت دلهرهآور و هراس انگیز آنها در عصر غیبت صغراست ( نوبختی، 1404، صص 110- 111) . تحریم نام بردن از امام غایب و مخفی نگاه داشتن ولادت و محل اختفای او حتی از بسیاری از خواص ، ضمن اینکه تلاش بسیار گسترده خلیفه عباسی را برای یافتن او بی اثر ساخت، از سویی دیگر بر ابهامهای مربوط به امام دوازدهم افزود. در آن مقطع ابهام
آلود، صرفنظر از قراینی که صحت ادعای امامیه را تأیید میکند، امکان جعل احادیثی در این زمینه و یا افزودن مطالبی برکتابهای پیشین کاملاُ منتفی نیست.91
ورود اندیشهها و افکار مختلف به جهان اسلام و شکوفایی فکر و تمدن اسلامی، زمینهای مناسب برای طرح اندیشهها و شبهات مختلف فراهم آورد. قدرت یافتن آل بویه، تنها این امکان را به امامیه داد که آنان نیز بتوانند در صحنه تضارب آرا و تبادل افکار، موجودیت علمی و فرهنگی خود در برابر شهادت مخالفان ئفاع کنند. این مخالفان منحصر به معتزله نبودند،92 بلکه زیدیه ( صدوق، 1363، صص 63-83) ملحدان ( صدوق ، 1363، صص 87-88) گروههایی مانند سبائیه ، کیسانیه، ناووسیه، واقفه، محمدیه93 ، حشویه، خوارج، مرجثه94 و ... در زمره آنها به حساب میآیند. رواج این ابهامات و شبهات که عموماُ مربوط به امامت و فروع آن بود بویژه در شهرهایی که از محل اقامت امامان شیعه فاصله داشتند95 ، پس از سه قرن زندگی مخفیانه و تحت فشار امامیه، صد در صد طبیعی مینماید. و تلاش دانشمندان امامیه برای زدودن این ابهامات در سایه فرصت و مجالی که به آنها دست داده بود، حداکثر به مثابه منظم کردن و سازمان دهی عقاید امامیه بود، نه نوگرویدن به این عقاید. همان گونه که تلاش پیگیر اندیشمندان امامیه برای تبیین درست اصل امامت96 قطعاً به معنای نوگرویدن آنها به این اصل نبود. تطور و تنوع در استدلالها و یافتن پاسخهایی جدید برای پرسشهایی تازه، لازمه هر علمی است و نفی کننده قدمت و اصالت آن علم – یا اندیشهای مشخص –نیست و علم کلام شیعی ( اثنی عشری) نیز از این قاعده مستثنا نمیباشد. 97 گستردگی مباحث و شبهاتی که مثلاً مفید ( متوفی 413ق) در الفصول العشره و یا شیخ طوسی ( متوفی 460ق) در الغیبه مطرح کردهاند در مقایسه با مسائل مطرح شده در الامامه و التبصره، ابن بابویه ( متوفی 329 ق) ، کافی، کلینی ( متوفی 329 ق ) و الغیبه، نعمانی (متوفی نیمه قرن چهارم ) نشاندهنده ریشهدارتر شدن این فکر، وسیعتر شدن دامنه مباحث آن و توانایی آن برای رویارویی با شبهات جدید میباشد.98
بنابراین احتمالی را که «کمابیش با قطعیت»99 میتوان مطرح کرد این است که طرح گستردهتر اندیشه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در منابع قرن چهارم، امری طبیعی و بازتاب وضعیت جدید سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی و جایگاه امامیه در آن میباشد.