سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر دیده است . [امام علی علیه السلام]

وبلاگ گروهی شیعه شناسی


پی نوشتها:
1- به عنوان نمونه، ر.ک: حیدر، 1971 م، مج 3، ص 386؛ ابوخلیل، 1408 ق، ص 172؛ عقاد، بی تا، ص 3 ؛ جندی، 1405 ق، ص 16؛ سعید ، 1361 ش، ص 83 ( برای اطلاع از متن ترجمه کامل این کتاب، ر.ک:سعید، 1371ش)
2 – به عنوان نمونه، ر.ک: جندی، 1405 ق،ص 16، حیدر، 1971م، مج 3 ، ص 377 و 387؛ نیز برای آشنایی با منابعی  بیشتر در این زمینه، ر.ک: حیدر، 1971 م، مج3، ص 388. برای اطلاع بیشتر در این زمینه ، همچنین می‌توان به مقالات زیر مراجعه کرد: داوری، 1363 ش، ص 57 و بعد از آن ؛ رحیم لو، 1351 ش،صص 11-12 و 15، انجوی شیرازی، 1351ش ، صص 5-8؛ کاظم‌زادة ایرانشهر، 1922 م ، صص 120-14 ؛ کیهان، 1351 ش، صص 13 و55 این مقالات با استفاده از کتاب فهرست مقالات فارسی ایرج افشار شناسایی شده است.
3 -  حکیمی، 1352، ص 501(به نقل از متن انگلیسی تاریخ ادبیات ایران، ص 418)
4 – فاروق، 1390، ج 1، صص 218-224، صفائی، 1342، صص 1-4؛ طباطبائی، 1367، ص 3 ( مقدمة دکتر  سید حسین نصر؛ در چاپ نسبتاً جدید این کتاب از سوی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزة علمیه قم، به جای نام دکتر نصر به عنوان نویسندة مقدمه، عبارت زیر آمده است: « به قلم یکی از شاگردان استاد»).
5 – نویسندة مقالة « تحقیق عقاید و علوم شیعی» به استناد کتابها و مقاله‌های منتشر شده دربارة اسلام به یکی از زبانهای  غربی از سال 1943 م تا 1968 م، چنین اظهار داشته است: « تقریباُ از هر 350 کتاب و مقاله ]دربارة اسلام[ یک عدد به  شیعه دوازده امامی ارتباط دارد که بسیار کمتر از نوشته‌هایی است که دربارة شیعیان زیدی و اسماعیلی مشاهده می‌شود.» ر.ک: فلاطوری، 1352، ص 437
6 – به عنوان نمونه، ر.ک: صافی، بی تا ( منتخب ...) ( مقدمه)، صص 1-9
7 – به عنوان نمونه، ر.ک: مقاله "mahdi"در   El2 بویژه صص (Bibliography) 1237-1238
8 – غیر از شبهات مربوط به ضعف احادیث مربوط به مهدی در سده‌های چهارم و پنجم اسلامی و تلاشهای دانشمندان شیعی برای زدودن آن، شاید بتوان از ابن خلدون مغربی ( متوفی 808ق) به عنوان قدیمترین کسی که این شبهه را طرح کرده نام برد؛ ر.ک: ابن خلدون، بی تا ، صص 311-330 (فصل فی امر الفاطمی و ما یذهب الیه الناس فی شأنه و کشف  الغطاء عن ذلک) . برای تفسیری در این زمینه، ر.ک. مهدی ، 1352، صص 322-323 و نیز پاورقی مترجم همان کتاب در ص 322. برای اطلاع از دیدگاه معاصران در این زمینه، ر.ک: مقالة «مهدی –lslamic messianism» در  " The Encyclopedia of Religion:" ، ج 9 ، صص 477-481. همچنین گفته‌اند اظهار
 نظر‌های افرادی مانند کسروی، احمد امین و محب الدین الخطیب تحت تأثیر اندیشه‌های مستشرقان به وجود آمده است. برای اطلاع از تحلیلی در این زمینه، ر.ک: منتظر ، 1403، صص 55-56 ؛ حیدر ، 1971، مج3 ، ص 388؛ صافی، 1389، ص 107 برای بررسی ردّ ادعای  ضعف این احادیث در میان شیعیان، ر.ک: عموم کتابهای روایی مربوط به این موضوع و  در میان اهل سنت ، برای یک بررسی فشرده، به عباد، 1402، صص 437-495
9 – به عنوان نمونه، ر.ک: فراری ، 1368، ص 378
10– به عنوان نمونه، ر.ک: منتظر، 1403. ( به نقل از العقیدة و الشریعة، ص 93 و بویژه از : مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم هجری، ص 61) و نیز شایگان، 1371، ص 164
11-  مانند همین مقالة مورد بحث از اتان کولبرگ
12 – ر.ک: پسیان، 1370،صص 172-178؛ یاد آور می‌گردد مهدی جانسوز مترجم کتاب مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم هجری می‌باشد که آن را در خرداد 1317 به چاپ رساند.
13 – به عنوان نمونه، ر.ک: منتظر، 1403. و به شکلی غیر مستقیم، صدر ، 1398. با عنوان بحث حول المهدی و ترجمه‌های فارسی آن صدرـ 1398 با عنوان امام مهدی حماسه‌ای از نور و صدر، بی تا ، با عنوان انقلاب مهدی و پندارها
14 – به عنوان نمونه، ر.ک: صدوق، 1363، ص 67
15 – به عنوان نمونه،ر.ک: وات، 1354، ص 585؛ طباطبائی، 1367، ص4 ( مقدمه دکتر نصر)
16 – ر.ک: صص 201-202 همین شماره از فصلنامه
17 -  کولبرگ، 1371، ص 11؛ نسخه‌ای از مجموعه مقالات وی در کتابخانة مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی موجود است. یکی از برجسته‌ترین آثار او کتابی است با عنوان:
" A Medicval Muslim scholor At work: LBN TAWUS AND His LIBRARY"
این کتاب به وسیله آقایان سید علی قرائی و رسول جعفریان به فارسی برگردانده شده و با کتابخانه ابن طاووس و  احوال و آثار او از سوی کتابخانة عمومی آیه الله العظمی مرعشی نجفی چاپ شده است. ر.ک: کولبرگ، 1371
18- مؤلف در صفحة اول مقاله‌ای که تصویر آن در اختیار نگارنده این مقاله است تاریخ 21 سپتامبر 1977 م را ثبت کرده است. یادآور می‌شود این مقاله به تاریخ فوق از سوی کولبرگ برای مرحوم دکتر عبدالهادی حائری- که در آن هنگام در  دانشگاه برکلی کالیفرنیا به سر می‌برده – ارسال شده و مرحوم حائری، در یادداشتی کوتاه، دریافت آن را به تاریخ 11 اکتبر 1977 م ثبت کرده است. در ایام اشتغال مرحوم حائری در دانشگاه فردوسی مشهد، نسخه‌ای از مقاله در اختیار  استاد گرامی جناب آقای دکتر هادی عالم زاده قرا گرفته است و کار ترجمه و نقد و بررسی آن از سوی حقیر نیز، رهین توصیه و رهنمودهای آقای دکتر عالم‌زاده می‌باشد.
19- مراد متونی است که اثنی عشریه آنها را از آن خود می‌داند. طبیعی است در زمان تألیف این متون، گروهی
 به نام اثنی عشریه وجود نداشت. (ص 211 همین شماره از فصلنامه)
20- این شانزده اصل، به طور یکجا در سال 1405 ق در قم به چاپ رسیده است.
21- این مجموعه نیز به طور جداگانه در سال 1408 ق در قم به چاپ رسیده است.
22- ص 212 همین شماره از فصلنامه و برای اطلاع از اصل حدیث، الاصول الستة عشر، 1405، ص 15
23- ص 212 همین از فصلنامه و برای اطلاع از اصل حدیث، الاصول الستة عشر، 1405، صص 90-91
24- این ادریس حلّی ، 1408، ص 62 ( ما استطر فناه من جامع البزنطی)
25- الاصول الستة عشر، 1405، ص 15؛ جالب است که این حدیث بدون فاصله قبل از حدیث مورد استناد کولبرگ قرار گرفته است.
26- مقایسه کنید با صفار قمی، 1404، ص 320
27- ر.ک: کولبرگ ( متن انگلیسی) ، 1976 م، ص 83؛ و ص 220 همین شماره از فصلنامه
28- کتاب المحاسن مشتمل بر یازده بخش است که هر یک از آنها عنوان مستقل «کتاب» دارد مانند کتاب «الاشکال و القرائن» و .. هر یک از این کتابهای یازده‌گانه نیز (به جز کتاب العلل) از بخشهایی کوچکتر به نام «باب» تشکیل شده است.
29- ر.ک: صفار قمی، 1404، ص 265 و حمیری، بی تا، ص 140؛ احتمال دیگر دربارة قائم در این احادیث این است که مراد امامی است که برای به دست گرفتن حکومت قیام کند . این امام، هر یک از امامان ششم تا دوازدهم می‌توانست باشد و ائمه (ع) برای زنده نگه داشتن روحیه مردم، آنها را به خروج قائم امیدوار می‌ساختند. این احتمال مبتنی براین فرضیه است که امامان شیعه برای به دست گرفتن حکومت، برنامه‌ریزی و طرحی معین داشته‌اند که اثبات آن نیازمند بحثی مستقل و مستوفاست.
30-اخیراُ یکی از دانشمندان شیعی، انتساب این کتاب را به برقی (احمد بن محمد) نادرست دانسته و آن را به فرزند یا  نوادة او نسبت داده است.ر.ک: سبحانی، 1408، صص 66-67 استدلالهای اقامه شده براین موضع بعضاً قابل خدشه است.
31- این لقب بر مادر حضرت مهدی (ع) اطلاق می‌شود.
32- ثقفی ، 1411، ص 10 و در نسخه تصحیح شده از سوی محدث ارموی، ج 1، ص 12
33- البته با در نظر گرفتن قسمت دوم حدیث که می‌گوید این دوازده نفر از ولد رسول الله و علی هستند، این شبهه پیش می‌آید که شاید تعداد کل آنها با محاسبه علی (ع) سیزده نفر باشد. ولی صدر حدیث بروشنی بر خلاف این شهادت می‌دهد : « الاثنی عشر الائمه من آل محمد کلهم محدث»
34- از آنجا که نام او بکرّات در تفسیر علی علی بن ابراهیم قمی(متوفی 307ق) آمده، احتمال وفات او در
قرن سوم قویتر است. ر.ک: الکوفی ، 1410،ص 10
35- 2 به عنوان نمونه، ر.ک: کلینی ، 1388، ج1، ص 525؛ نعمانی، بی تا، ص 115 و 162
36- دربارة توجیهات مختلف این گفته محمد بن یحیی و نیز  پاسخ محمد بن حسن،ر.ک: بحر العلوم، 1363، ج 1، صص 341-343؛ خوئی ، 1403، ج 2، صص 265 – 266 و مجموعه‌ای و مجموعه‌ای از نقل قولها در مقدمة برقی، بی تا ( المحاسن) به  تصحیح محدث ارموی، صص، ج – یز. مؤلف الوائد الرجالیة به استناد احادیث فراوانی که از برقی دربارة دوازده امام (ع) و امام غایب (ع) نقل شده، به طور قطع مراد از «حیرت» را دورة غیبت صغرا می‌داند نه حیرت و سردرگمی شخص برقی ( بحرالعلوم ، 1363، ج1، ص 343)
37- به عنوان نمونه، ر.ک: نعمانی، بی تا ، صص 57و67
38- الفیض الکاشانی ، 1370، ص 220؛ مقایسه کنید بالصدوق، 1363، ص 653
39- عین تعبیر مؤلف؛ ر.ک: ص 214 همین شماره از فصلنامه
40- ر.ک: کولبرگ( متن انگلیسی) ، 1976م ، صص 531-532 و ص 210 همین شماره از فصلنامه
41- به عنوان نمونه، ر.ک: توضیحات مجلسی ذیل عموم این احادیث
42- به عنوان نمونه، ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی ، 1411، ج 1،صص 119-122
43- به عنوان نمونه، ر.ک: صدوق، 1363، صص 10-22؛ طوسی، 1411، صص 85-105، طبرسی، 1399، صص 386- 392 و 436 - 446
44- این افراد که به نواب اربعه یا سفرای اربعه معرف‌اند، عبارت‌اند از عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری و برای اطلاع از احوال آنها به عنوان نمونه، ر.ک: طوسی، 1411، صص 353-396 و در متون معاصر ، صدور، 1980، صص 396-488؛ راسخی نجفی، 1366
45- به عنوان کتابی شامل همه توقیعات، ر.ک: شیرازی، 1407 و برای اطلاع از محتوای این توقیعات و یک نمونه دسته بندی این توقیعات، ر.ک: رکنی، 1368، صص 69-111
46- صدر، 1398، صص 79-80؛ مقایسه کنید با صدر1398،صص 70-71 و نیز برای استدلالی نزدیک به این مضمون، ر.ک: رکنی ، 1368، صص 6،70و110-111
47- ر.ک: خوئی، 1403، ج 5، ص 89
48- بعضی گفته‌اند که کتاب المشیخة زراد، صد سال پیش از ولادت مهدی نوشته شده است؛ ر.ک: صافی، 1389 ،ص  104 کتاب المشیخة تا قرن دهم هجری در دست بوده و شهید ثانی ( متوفی 965 ق) منتخبی از آن تنظیم نموده است؛ ر.ک: الطهرانی ، بی تا، ج 22 ، ص 435
49- مفید ، بی تا، ص 17 ، مقایسه کنید با مفید، 1361، ص 56
50- در قرب الاسناد تنها ابن ابی حمزه مورد حمله قرار گرفته است؛ر.ک: حمیری، بی تا ، صص 153-154.برای بحثی  مستوفا و نقل قول صاحبان رجال دربارة بطائنی، ر.ک: ناصری، 1409، ج1، صص 418-430
51و52- ظاهراُ غیر از نجاشی کس دیگری از متقدمان از کتاب الغیبة او نام نبرده است؛ ر.ک: به این نقل قولها در ناصری 1409ن ج1 صص418-430 بویژه که شیخ طوسی که در کتاب الغیبة خود در مقام نقد اندیشه‌های انحرافی دربارة غیبت است و به نقد کتاب نصرة الواقعة پرداخته ( طوسی، 1411، ص 43) از کتاب بطائنی نام نبرده است. این امر می‌تواند به معنای وجود نداشتن چنین کتابی و یا موافق بودن مفاد آن با عقاید طوسی و به احتمالی ضعیفتر از بین رفتن کتاب در عهد طوسی باشد.
53- ر.ک: ناصری، 1409، ج 1، صص 28و100-101
54- حمیری، بی تا ، صص 132-140؛ بویژه جمله او در پایان حدیث در ص 140
55و56 – ر.ک: طوسی، 1403، ج1، صص 369-351 و برای بالنسبه جامع در این زمینه، ر.ک: ناصری، 1409، ج1، صص 176-184 تحت عناوین « العمل باخبار اصحاف المذاهب الفاسدةو « الاعتماد علی روایة الوقفة دون سواهم» شیخ طوسی در آغاز الفهرست خود چنین می‌گوید : « ِانّ کثیراُ من مصنفی اصحابنا و اصحاب الاصول ینتحلون المذاهب الفاسدة و ان کانت کتبهم معتمدة» طوسی، بی تا ، ص 2 و نیز ر.ک: پاورقی شمارة 1، ص 2
57- در بخشهای بعدی، بحثی بیشتر در این زمینه خواهیم داشت.
58- ر.ک: کلینی، 1388، ج1، صص 284-285؛ در این باب (« باب الامورالتی توجب حجة الامام»)راههای کلی اثبات امامت هر یک از امامان بیان شده است.
59- سخن نوبختی در فرق الشیعة در این زمینه چنین است: «(به نقل از امامیه) ... و لایجوز ذکر اسمه و لا السؤال عن مکانه حتی یؤمر ذلک اذهو- علیه السلام- مغمود خائف مستور بستر الله تعالی و لیس علینا البحث عن امره بل البحث عن ذلک و طلبه محرم لایحل  و لما یجوز لأنَّ فی اظهار ماسترعنا و کشفه اباحة دمه و دمائنا و فی ستر ذلک و السکوت عنه حقنهما و صیانتهما» ( نوبختی، 1404، ص 110)
و در المقالمات الفرق نیز در این زمینه چنین می‌خوانیم: « ... و کذلک حکی عن ابی ابراهیم ( موسی بن جعفر )من منع تسمیة (القائم) مثل ما حکی عن ابیه کل ذلک تقیة و تخوفاُ من العدو» ( اشعری، 1360، ص 105)
برداشت کولبرگ از این دو متن در ص 522 متن انگلیسی و ص 202 همین مقاله آمده است. نمونه‌ای دیگر از برداشت کولبرگ از منابع، که به نظر نادرست می‌آید، نقل قول او از کتاب الغیة نعمانی در زمینة اولاداسماعیل می‌باشد که برای سهولت مقایسه، تصویر متن کتاب الغیة نعمانی ، بی تا، ص 109 و نقل قول کولبرگ در این صفحه درج می‌شود:
الباب الرابع
.. فممّا ثبت فی التوراة ممّا یدلُّ الائمة الاثنی عشر (ع) ما ذکره فی السّفر الاول فیها من قصّه إسماعیل بعد انقضاءقصه سارة و ما خاطب الله تعالی به ابراهیم (ع) فی أمــرها و ولــدها قوله عــزوجل : « و قــد أجبب دعاءک فی اسمــاعیل و قـد سمعتک مـا بارکته   و سأکثره جّداً جًداً، وسیله اثنا عشر عظیماً ، أجعلهم أئم       ه کشعب عظیم» أقرأنی عبدالحلیم بن الحسین السمریُ – رحمه الله – ما أملاء علیه رجلُ من الیهود بأرجَّان (1)یقال له الحسین بن سلیمان من علماء الیهود بها(2) من أسماء الائمّة (ع) بالعبرانّیةوعدَّنهم، و قد أثبته علی  لفظه ، و کان فیما قرأه أنّه یبعث من ولد إسماعیل_ فی التوراة اشموعیل- یسمّی  «مامد»(3) یعنی محمّداً صل الله علیه و اله یکون سیّداً، و یکون من آله اثنا عشر رجلاً أئمّة و سادة یقتدی بهم و أسماؤهم « تقوبیت، قیذوا، ذبیرا ، مفسورا، مسموعا، دوموء مثبو، هذار، یثمو، بطور، نوقس، قیدموا».(4)
ماروى فى أَنَّ الائمّة اثنا عشر إماماً
وسئل هذا الیهودىْ عن هذه الاسماء فى أیَّ سورة هى؟ فذکر أنّها فی مثلی سلیمان یعنی فى قصّة سلیمان(ع) وقرأ منها أَیضاً قوله « ولیشمعیل سمعتیخا هنّیی برخنی اوتو وهیفرتی اوتو و هیریتی أتو بمئدمئد شنیم عاسار نسیئیم یولد و نتّتیو لغوی غادل.
و قال تفسیر هذا الکلام: أنّه یخرج من صلب إسماعیل ولد مبارک علیه صلاتى و علیه رحمتی، یلد من آله اثنا عشر رجلاً یرتفعون و یُبجلون(1) و یرفع اسم هذا الرَّجل و یجلَّ و یعلو ذکره، وقرء هذا الکلام و التفسیر علی موسی بن عمران ابن زکریّا الیهودیِّ فصحّحه ، و قال فیه إسحاق بن إبراهیم بن بختویه الیهودىُّ الفسوی مثل ذلک، و قال سلیمان بن داود النوبنجانىَّ مثل ذلک ...
برداشت کولبرگ از متن الغیة نعمانی در متن انگلیسی ،صص 526-527 چنین آمده است:
AI-Nu" mant.
For  instance , sets out to defend it by basing himself  on al-sifr al-aunoal ( I.e. Ganesis). He cites a statement by al-Hasan b. sulayman , a Jewish scholar from Arrajan , to the effect thet Ishmacl was also called mad. This is a supposedly Hebrew word meaning " the praised one (muhammad )", and it is therefore also the Hebrew from of the prophet"s name37 Once it in established thet Ishmael and muhammad share an identical name , it is easy to see how the same ides may be applied to Ishmacl"s sons and Muhammad"s desoecdants . And indeed, al-Hasan b.Sulayman enumerates the names of the 12 sons of Ishmael and explains thet these also refer to the 12 Lmams . When asked where (Iiterally, in which sura) these names occur, he (erroneously) mentions Mishle sulayman, i.e. the Book of proverds . As further evidence, al Hassn glso quotes the passage, Ihave heard your prayer for lshmgel I heve blessed him and will make him fruitul. I will muitiply his dcsceendante; he shall be father of tweleve princes, and I will raise a great nation from him (Gen. xvii, 20). Three other Jews subsequently confirm the genuineness of these quotations and support the interpretations given to them by al-Hasan b. Sulayman.

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 2:8 عصر


برای پی بردن به اینکه اعتقاد به غیبت چقدر زود در میان گروههای افراطی شیعی ریشه دواند، همین مقدار بس است که اعتقاد به پنهان شدن محمد بن حنیفه را در کوههای رضوی یا ادعای نمردن علی (ع) را – که به پیروان عبدالله بن سباً نسبت داده می‌شود68 یادآور شویم. در  دو قرن نخست حکومت عباسیان بعضی از مدافعان اصلی نظریة غیبت را دسته‌های مختلف واقفی شیعه ( مانند ناووسیه یا ممطوره) تشکیل می‌داد که هدف اصلی آنها اثبات این بود که امام خاص آخرین امام است که در غیبت به سر می‌برد و مجدداً به عنوان ظهور خواهد کرد. در همان زمان ، اعتقاد به غیبت آیندة امامی که نامش معلوم نبود، در میان قطعیه – که پیشقدمان اثنی عشریه بودند – بروز کرد کتابهای به نام کتاب الغیبة به ابواسحق ابراهیم بن الاحمری النهاوندی ( زنده در نیمه قرن 3 ق / 9 م) 69 ، الحسن بن علی ابی حمزه البطائنی الکوفی – که معاصر امام هشتم علی الرضا بود -70 فضل بن شاذان النیشابوری ( متوفی 260 ق / 874 م ) 71  و دیگران نسبت داده شده است . براساس اطلاعات موجود، از این نویسندگان ، حسن بن علی البطائنی واقفی بود .72 گرچه آثار آنها از بین رفته است، می‌توان حدس زد که آن آثار مشتمل بر احادیثی درباب غیبت و ظهور مجدد آخرین امام بوده است.
حتی اعتقاد به دو غیبت نیز با اثنی عشریه آغاز نشده است. پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در میان پیروان آن حضرت ، گروهی ادعا کردند که او شمرده بلکه فقط از دید‌ه‌ها پنهان  گشته است و دوباره ظهور خواهد کرد و شناخته خواهد شد و سپس قبل از ظهور نهایی خود به عنوان «قائم» مجدداً غیبت خواهد کرد.73 آن گروه ادعای خود را بر احادیثی مبتنی می‌ساختند که به موجب  آن «قائم» دو غیبت خواهد داشت. 74 گفته می‌شود حدیثی بدین مضمون به نقل از امام محمد باقر (ع) در کتاب المشیخة نوشتة حسن بن محبوب زراد ( متوفی 224ق/ 839 م) آمده است.75 براساس آن حدیث ، دو غیبت خواهد بود؛ یکی غیبتی طولانی و دیگری کوتاه 76 عقیده‌ای  مشابه را می‌توان در گروهی یافت که پس از رحلت امام هفتم، امام موسی الکاظم(ع)( متوفی 183 ق/ 799 م) ادعا کردند که او عمر دوباره یافته اما در خفا به سر می‌برد تا آنکه به عنوان قائم ظهور کند.77 براین اساس می‌توان گفت امام کاظم(ع) نیز دو غیبت داشته است؛ یکی از طریق مرگ موقّت جسمانی  و دیگری از طریق زندگی در خفا.78
بنابراین واضح است منابعی که شیعة دوازده امامی عقاید خود را بر آن استوار ساخت . مدتهای دراز پیش از غیبت صغرا وجود داشته است. این منابع  صرفاً می‌بایست با عقیدة دینی نوظهور اثنی  عشریه همساز می‌شد، و این کار عمدتاً از رهگذر تفسیری نو از مواد و مطالب موجود انجام شد – یک مثال آشکار در این زمینه، تفسیر اثنی عشریه از حدیث مربوط به دوازده خلیفه می‌باشد-. به هر حال، فقهای شیعة دوازده امامی که از چنین دیدگاهی نسبت به ریشه‌های عقاید خود چندان خشنود  نبودند با مطرح ساختن پیشینة نظریة خود، در پی اثبات این امر برآمدند که اعتقادات اثنی عشریه قبلاً و پیش از دورة حیرت ( این اطصلاح برای اشاره به زمان پس از غیبت امام دوازدهه به کار می‌رود)79 از سوی امامیه پرداخته و ارائه شده بود. به عنوان مثال، ابن بابویه معتقد ایت که احادیث شیعه دوازده امامی در اصول اربعمائه که به قلم پیروان امام جعفر صادق(ع) و دیگر ائمه نگاشته شده ، آمده است.80 همچنین نعمانی با مطرح ، ساختن این نکته که احادیث مربوط به دوازده امام قبلاً در کتاب سلیم بن قیس آمده است – که بسیاری از شیعیان آن را تألیف یکی از پیروان علی (ع) یعنی سلیم بن قیس هلالی امیری می‌دانند – آرزو  می‌کند که نقطة پایانی بر تمامی مناقشات نهاده شود و تمامی تردیدها دربارة اعتبار نظریه شیعة دوازده امامی زدوده شود. 81 در حالی که چنی ادعاهایی به طور تقریبی درست است، باید به خاطر داشت که نام دوازده امام در این منابع ]مورد استناد اثنی عشریه ذکر نشده است . در اصول اربعمائه، حدیثی درباره یازده امام (!) که آخرین آنها قائم است وجود دارد که البته نام آنها نیز معلوم نیست82 و همچنین روایتی از امام صادق(ع) به این مضمون که پس از پیامبر (ص)، هفت امام خواهد بود که آخرین آنها قائم است.83. تردیدهایی  جدی در مورد کتاب سلیم بن قیس و صحت و اعتبار آن به طور یکسان بین شیعیان و غیر شیعیان  وجود دارد.84 علاوه بر این، احتمال افزوده شدن مطالبی براین کتاب در دوره‌های متأخّر نمی‌تواند کاملاً  منتفی باشد. نمونة روشن چنین افزایشی ، اشعاری است که به سید حمیری ( متوفی 73ق/789 م)نسبت داده شده است و در آن نام دوازده امام بیان گردیده است.85 گرچه دلایل مسئله غیبت دوازدهمین امام در مقطعی معین از تاریخ شیعه، ممکن است هرگز بدرستی شناخته نشود، چند تکته را کمابیش با قطعیت می‌توان مطرح کرد: در درجه اول، شواهدی دردست است که اظهارات شیعیان اثنی عشریه را مبنی بر غیر قابل تحمل بودن شکنجه و آزار عباسیان تأیید می‌کند. مجالی که پس از حکومت ترور و وحشت متوکل به شیعیان داده شد، از  عمری کوتاه برخوردار بود. در طول حکومت معتز ( 252-255ق/866-869 م) و معتمد ( 256- 279 ق/ 870-892 م) ائمه(ع) و پیروانشان بار دیگر خود را در فشاری فزاینده دیدند و ادعاهای اثنی عشریه مبنی براینکه زندگی امام اغلب در معرض خطر بوده، حسب ظاهر می‌تواند مورد قبول قرار گیرد.86 ثانیاً ، این افشار و ستمکاری عباسیان با یک احساس شدید نومیدی در میان شیعیان  امامیه که – بر خلاف بسیاری از زیدیه- از به چنگ آوردن قدرت از طریق زور عاجز مانده بودند ، همراه و همزمان بود . برای آنها غیبت امام، جاذبه فکری و سیاسی آشکاری به همراه داشت. این امر در دوره‌ای مناسب، امامیه را قادر ساخت تا رژیم طرفدار شیعة آل بویه را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بی‌آنکه وفاداری خود را نسبت به امام (غایب) فدای این کار سازد.87 چنین همکاری و معاضدتی توانست به نوبة خود آنها را به مرکز قدرت نزدیکتر سازد. با اعلام وفاداری به آل بویه، امامیه توانستند در تقاضای حقوق خود صریحتر و بی‌پرواتر باشند؛ برخوردهای شدید بین شیعة امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان می‌دهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان می‌دهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس یافته بودند.88 شیعیان با تقویت پایگاه خود در نقاط حساس مالی و حکومتی ، شاید در پی این بودند که از یک سو  امتیازاتی از شکل موجود حکومت به دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهب تسنن را از درون تضعیف کنند.89 سرانجام با کنار رفتن یک اقتدار فردی و مستبدانه ، راه برای جریان آزادتر افکار و اندیشه‌ها که شکوفایی ادبیات و عقاید شیعه بخوبی بر آن شهادت می‌دهد،باز شد.
به این دلیل و احتمالاً ادلة دیگر، امام زنده و حاضر می‌بایست زندگی و د رخفا را بر می‌گزید تا تمامی آمال و آرزوهای اقلیتی که مدتی مدید تحت رنج و عذاب بوده، به عنوان یک منجی در او تبلور و تمرکز یابد، زمینه فکری برای این حادثة مهم بخوبی در نسلهای پیشین وجود داشت و به همین خاطر انتقال از امامیه به اثنی عشریه، به شکل یک جریان آرام و طبیعی صورت گرفت.

پی نوشت:

ادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:54 عصر


در چنین چهار چوب و مفهومی است که باید به احادیث سابق الذکر اهل سنت دربارة دوازده خلیفه و جانشین پیامبر نگریست. این احادیث مدتها پیش از شروع غیبت صغرا رواج داشته است و آنها را باید در کتابهایی مانند کتاب الفتن نعیم بن حماد ( متوفی 228 ق / 844 م)60 مسند احمد بن حنبل ( متوفی 241 ق /855 م) وصحیح بخاری (متوفی 256 ق / 870م)61 یافت و احتمالاً سابقة آنها از این هم فراتر رود. احمد بن محمد قسطلانی ( متوفی 923 ق/ 1517م) در شرح و تفسیر خود بر صحیح بخاری ]دربارة احادیث سنی مربوط به دوازده جانشین قریشی پیامبر احتمالات زیر را مطرح ساخته است- که برای وضوع بیشتر، در اینجا بنا به ترتیب مطرح شدنشان نقل می‌شود- :
1-این احادیث اشاره به دوازده حکمران دارد که در زمان آنها جامعه اسلامی قوی و یکپارچه بود. پس از آن دوره قدرت و یکپارچگی که با روی کار آمدن ولیدبن یزید ( حکومت: 125-126 ق/ 743-744 م) به پایان رسید، اسلام شوکت و عظمت خود را به خاطر ستیزه ‌ها و آشوبها از دست داد. گرچه قسطلانی این دوازده حکمران را به نام تعیین نمی‌کند، شاید دورة خلفای راشدین و آن خلفای  اموی را در ذهن داشته که ایام خلافت آنها به طور نسبی دوران ثبات و موفقیت به شمار می‌آید – یعنی معاویه بن ابی سفیان و پسرش یزید، عبدالملک و چهار پسرش و عمر بن عبدالعزیز- .

2- این روایات ناظر بر شرایطی است که دوازده نفر در یک نسل ( دوره زمانی معین) هر یک ادعای حکومت مشروع برای خود داشته  باشند و در نتیجه این امر در جامعه شکاف و چند دستگی رخ  دهد. به گفته قسطلانی چنین شرایطی در حقیقت در قرن 5 ق /11 م پیش آمد که شش نفر برای به دست گرفتن اسپانیا با یکدیگر رقابت می‌کردند، در حالی که حاکم فاطمی، خلیفه عباسی و گروههای مختلف خوارج و طرفداران علی (ع) بر ادعای خود برای حاکمیت پای می‌فشردند.
3- این احادیث منعکس کننده اوضاع جاری در سده نخستین اسلامی تا مرگ عمر بن عبدالعزیز در سال 101 ق /720 م می‌باشد. در خلال این دوره که بسیاری آن را عصر زرین اسلام دانسته‌اند، چهارده حکمران قانونی و مشروع حکومت داشته‌اند- که عبارتند از خلفای راشدین، حسن بن علی (ع) ، عبدالله زبیر و هشت خلیفه اول اموی اما دو تن از آنها ، معاویة بن یزید ( حکومت : ربیع الاول تا ذی القعده 64 ق / نوامبر 683 م تا ژوئن 684 م) و مروان بن حکم ( حکومت : ذی القعده 64 ق – رمضان 65 ق / ژوئن 684 م – آوریل 685 م) را به خاطر کوتاه بودن مدت خلافت نمی‌توان به حساب آورد.62 توضیح و تفسیر ارائه شده از سوی یحیی بن شرف نووی ( متوفی 676 ق/ 1278 م) در کتاب شرح علی صحیح مسلم 63  تفاوت زیادی با کلام قسطلانی ندارد و مبتنی بر تفسیری لفظی و سطحی از عدد دوازده می‌باشد. فضل بن روزبهان اشعری ( زنده در آغاز قرن 10ق / 16 م) در ردّیه خود بر تفسیر شیعیان از این سنخ احادیث، مانند آنچه از سوی ابن مطهر حلّی (‌متوفی 726 ق/ 1325 م) ارائه شده بود، در کنار دیگر احتمالات، احتمال می‌دهد که شاید اشارة این احادیث به دوازده حکمران شایسته (‌صلحاء الخلفاء) از قریش باشد که الزاماً به توالی هم به خلافت نرسیده‌اند و عبارتند از : پنج تن (!) خلفای راشدون 64 عبدالله بن زبیر، عمر بن عبدالعزیز و پنج خلیفة عباسی – که آنها را به نام مشخص نمی‌کند – 65 این تفسیر اخیر، حتی بیشتر از برخی دیدگاههای قسطلانی ، یک گرایش آشکار ضد اموی را منعکس می‌سازد. در حقیقت ، بعید نیست که این روایت در اصل به هدف ضدّیت با مویان و در عین حال پشتیبانی از حق حاکمیت قریش وضع شده باشد.66 این روایت، در عین حال به عنوان گواه و دلیلی بر آشفتگی و اضطرایی که پس از خلیفه ( امیر) دوازدهم رخ خواهد داد نقل می‌شد؛ اضطرابی که یادآور اغتشاش و در هم ریختن اوضاع در آستانه برپایی روز قیامت می‌باشد. این مطلب بویژه از این شکل از حدیث مزبور بر می‌آید که : «دوازده خلیفه خواهد بود ... و سپس آشفتگی و . پریشانی ( ثم یکون الهرج)67 . بنابراین طبیعی است که این حدیث به کتب و آثار مربوط به آخرت، مانند کتاب الفتن نعیم، کتاب المهدی در سنن ابو داوود ( متوفی 275 ق/ 888 م) و یا کتاب الفتن در صحیح تزمدی ( متوفی 279 ق/892 م) ، راه یابد.
پی نوشت:ادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:52 عصر


از دیدگاه نظریه پردازان شیعه دوازده امامی، اعتقاد به غیبت آخرین امام، نتیجه منطقی و مستقیم اعتقاد به دوازده امام است. دفاعی مبسوط دراین باره، در آثار مربوط به غیبت آمده و نیاز به استخراج و ذکر آنها در اینجانیست. به هر حال استدلال اصلی چنین است: از همان قضیه‌ای که می‌گوید با آمدن دوازدهمین امام خط امامت به پایان می‌رسد،این نتیجه گرفته می‌شود که امام آخر  زنده است. ( زیرا انسانها بدون رهبر معصوم نمی‌مانند  یا زمین از حجت خالی نمی‌نماند)؛ در عین حال این امام ( دوازدهمین) خود را در خطری سخت از ناحیه دشمنان می‌بیند گرچه قطعاً خدواند نخواهد گذاشت امام آخر کشته شود ( زیرا فردی دیگر نمی‌تواند جایگزین او شود)، با این حال او باید  شخصاً مسئولیت حفظ جان خود را بپذیرد و باید از طریق اختفا، حفظ جان خود را تأمین نماید در این نحوه استدلال، احادیث مربوط به دو غیبت ( صغرا و کبرا) از اهمیت خاصی برخوردار است. نعمانی در کتاب الغیبة خود، که به خاطر داریم آن را سیزده سال پس از آغاز غیبت کبرا تألیف کرده است، حدیثی به نقل از امام جعفر صادق(ع) ذکر می‌کند که به موجب آن ، نخستین غیبت طولانی‌تر از غیبت دوم نیز هست.46 اما این حدیث بلافاصله از سوی دیگران ( باز هم به نقل از امام صادق ) به شکلی دیگر مطرح و تعقیب شده است: « قائم دو غیبت خواهد داشت: یکی کوتاه و دیگری طولانی‌تر»47 و یا در متنی دیگر: « صاحب هذاالامر(یعنی قائم) دو غیبت خواهد داشت: در خلال نخستین غیبت او به مردم ( اهل) خود رجوع خواهد کرد48و در خلال دومین غیبت گفته خواهد شد که او از بین رفته است». 49 از تفاوت و اختلاف بین وصفهای گوناگون از طول مدت هر یک از دو غیبت اول و دوم ، چنین می‌توان استنباط کرد که در آغاز کاملاً روشن نبود کدام یک از دو غیبت طولانی‌تر  خواهد بود و بعدها این اصل پذیرفته شد که دومین غیبت- که غیبت تامه نیز خوانده می‌شود.-50 طولانی‌تر نیز خواهد بود و در نهایت ادله‌ای بر توجیه مدت زمانهای مختلف غیبت اقامه شد. براساس گفته شریف مرتضی( 436ق/1044 م) امام در آغاز غیبت خود – یعنی در طول غیبت صغرا – در برابر طرفداران خود ظاهر می‌شده و خود را فقط در برابر دشمنان پنهان می‌ساخته است؛ بعدها وقتی  که خطر بیشتری زندگی او را تهدید کرد ناچار شد خود را از دیدة پیروان و دشمنان ، هر دو ، پنهان سازد.51 با این حال شریف مرتضی، اعتقاد دارد محال نیست امام گاه در برابر یکی از طرفداران خود که به او کاملاً اطمینان داشته باشد، ظاهر شود. 52
متکلمان شیعی دوازده امامی در اعتقاد به دو غیبت نه تنها بر احادیث و روایات شیعی ، بلکه بر اقوال و اخبار رسیده از پیامبران متعدد، بویژه ابراهیم(ع) و محمد (ص) اتکا کرده‌اند ابراهیم دو غیبت داشت ؛ یکی به خاطر نمرود و دیگری به خاطر هراس از جمکران مصر. 53 محمد(ص) نیز به همراه پیروانش از بنی هاشم ، مجبوره پناه گرفتن در شعب54،، تحمل تحریم و محاصرة تحمیلی قریش شد55 و پس از آن نیز در خلال ماجرای هجرت به مدینه مجبور به مخفی شدن در یک غار شد.56
با تعقیب مراحل اصلی رشد و گسترش نظریة اثنی عشریه این سئوال اساسی باقی می‌ماند که سابقة و رد احادیث و روایاتی که مبنای این نظریه قزاز گرفته است را تا چه حد می‌توان به زمان مقدم بر غیبت امام دوازدهم رساند؟
به نظر می‌رسدمهمترین نکته‌ای که باید به خاطر سپرد این است که هم عدد دوازده و هم فکر غیبت، موضوعهایی بسیار قدیمی در تاریخ اسلام هستند. تعصب نسبت به عدد دوازده و جانبداری از آن، نکته‌ای کاملاً شناخته شده در بسیاری تمدنهای باستانی است. شمارش دوازده قبیله از اسرائیل در کتاب مقدس و همچنین روایات مسیحیان در باب دوازده حواری عیسی (ع) ، احتمالاً ریشة گرایش اسلامی به عدد دوازده را برای بیان تعداد رهبران تشکیل می‌دهد؛ به عنوان مثال واژة نقبا علاوه بر آنکه برای اشاره به دوازده نقیب اسرائیلی ( سورة المائدة، 12) یا دوازده نمایدة برگزیده شده از سوی پیامبر (ص) در میان مدنیها به کار رفته 57 ، اشاره به رهبران جماعت مخفی که زمینة قیام عباسیان را فراهم می‌ساخت نیز دارد.58 در میان غلاة نخستین ابومنصور عجلی ( متوفی 121 ق/ 738 م) ادعا کرده بود که او ششمین پیامبر از دوازده پیامبری است که آخرین آنها «قائم» خواهد بود. 59

پی نوشتادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:49 عصر


در تلاش برای اثبات اعتبار نظریه دوازده امام، اولین نظریه‌پردازان شیعة دوازده‌امامی – که نویسندگان نسل بعد دقیقاً پیروی کردند- از چهار شیوة اصلی بهره برده‌اند.
الف – استناد به آیات قرآن  - آن اشارات و فقراتی از قرآن که در آن عدد دوازده به کار رفته بود ، به طور طبیعی مورد استفاده و بهره‌برداری مفسران شیعی قرار گرفت. به عنوان مثال گفته می‌شود امام پنجم امام محمد باقر (ع)  ( متوفی 114ق/732 م یا 117 ق/735م ) آیه 36 سوره توبه را که می‌فرماید « تعداد ماهها نزد خدواند دوازده است» ناظر بردوازده امام دانسته است.20 نیز چنین گفته می‌شود که امام ششم، امام جعفر صادق (ع) ( متوفی 148 ق/765 م)اظهار داشته است: و شب از دوازده ساعت تشکیل شده است، و روز نیز چنین است/ سال از دوازده ماه تشکیل شده است. تعداد ائمه دوازده است و نیز تعداد نقبا21 ، علی (ع) یکی از دوازده ساعت است و مفهوم این آیه ( فرقان ، 11) که می‌فرماید:« بلکه آنان ساعت را دروغ انگاشته‌اند و ما برای دروغ آنها آتشی سوزان آماده کرده‌ایم».22
ب- استناد به احادیث شیعی – احادیث شیعی مربوط به این موضوع را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی احادیثی که براساس آن در همان زمان حیات پیامبر (ص) اسنادی وجود داشته است که در آن نام ائمه به تفصیل بیان شده است. یکی از این اسناد، لوحی بوده که جابربن عبدالله صحابی در منزل فاطمه (ع) رؤیت کرد.23 دیگری طومار یا صحیفه‌ای بوده که از سوی پیامبر (ص) به علی (ع) داده شده و گفته می‌شود دوازده قسمت داشت و هر قسمت با مهر مخصوص و جداگانه‌ای ممهور شده بود. پیامبر (ص) به علی (ع) توصیه فرمود که نخستین قسمت این طومار یا صحیفه یا صحیفه را بگشاید و براساس مطالب آن عمل کند و همین کار را دیگر ائمه به ترتیب دربارة  قسمتهای بعدی صحیفه انجام دهند.24 سومین سند که گفته می‌شده دو هزار سال پیش از خلقت آدم نوشته شده است، حسب الادعاء به وسیلة امام جعفر صادق(ع) از خرمای نخلی که او خود کاشته بود دوباره به دست آمد. این سند شامل شهادت ( شهادتین) و نام دوازده امام بود.25
دومین دسته از احادیث شیعی، احادیثی را در بر می‌گیرد که در آن پیامبر (ص) از دوازده امامی که پس از او خواهند آمد سخن گفته است. بسیاری از این روایات به نحوی سهل الوصول در بحار الانوار مجلسی گردآوری شده است.26 در برخی نقلهای حدیث غدیر خم27 ، پیامبر (ص) به امامت علی(ع) ، حسن (ع)و حسین(ع) و نُه نفر دیگر از ذریه حسین (ع) اشاره کرده است.28  از دوازده امام با عبارتهای مختلف مانند الراشدون المهتدون، مخاطبان فرشتگان ( المحدَّثون) و الاوصیاء یاد شده است.

ادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:35 عصر


مطرح نبودن نظریه ویژه شیعه دوازده امامی در زمان رحلت امام حسن عسگری (ع) از سوی منابع معاصر امامیه در آن زمان نیز به طور ضمنی تأیید می‌شود. برای مثال دانشمند امامی ، محمد بن حسن صفار قمی ( متوفی 290ق/903 م) که در کتاب بصائر الدرجات احادیثی در فضایل ائمه علیهم السلام گرد آوری کرده، هیچ حدیثی درباره غیبت یا دوازده امام ذکری نکرده است یکی از مشایخ صفار، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی ( متوفی 274 ق/ 887 م یا 280ق / 893 م) که بویژه به خاطر کتاب المحاسن خود معروف است نیز به همین نحو اطلاعاتی در این باره در اختیار ما نمی‌نهد. او در بخش اول این کتاب عنوان « الاشکال و القرائن» احادیث مربوط به خصوصیات اعداد مختلف را ذکر کرده است(10) اما به بیان اعداد سه تا ده اکتفا نموده و لازم ندیده است که این بحث را به عدد دوازده نیز برساند  بر عکس ، کتاب الخصال ابن بابویه که کلاً به احادیثی این چنین اختصاص یافته و تا فراتر از هزار ( ما بعد الالف) نیز بحث را ادامه داده است، فصلی مبسوط در عدد دوازده دارد که  در آن احادیث اصلی مربوط به دوازده امام را بررسی کرده است.(11) افزون براین، برقی یک حدیث معروف نزد امامیه نقل می‌کند که به موجب آن حضرت خضر، علی(ع)  و پسرش امام حسن(ع) را ملاقات می‌کند و نام امامان را برایشان فاش می‌کند؛( 12) اما در نقل برقی از این حدیث، بر خلاف دیگر نقلها- و احتمالات نقلهای متأخر – خضرا (ع) تنها حضرت علی (ع) و حسن(ع) و حسین(ع) را با ذکر نام معرفی کرده است. این محدّث افزوده است: و او هر یک از آنها ( ائمه) را تا آخر یکی پس از دیگری برشمرد- حتی اتی علی آخر هم – اما نام یا تعداد امامانی را که پس از امام حسین(ع) می‌آیند مشخص نکرده است. کتاب المحاسن و بصائر الدرجات هر دو پیش از غیبت صغرا یا اندکی پس از آغاز آن تألیف شده‌اند. مطرح نبودن عقاید خاص شیعه دوازده امامی در این آثار ، احتمالاً به این معناست که اعتقاد به دوازده امام تا آن زمان هنوز جزء اصول اعتقادی امامیه در نیامده بود.
به هر حال اوضاع باید خیلی سریع دگرگون شده باشد، زیرا در تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ( متوفی 307ق/ 919 م) حدیث خضر(ع) با ذکر نام هر دوازده امام بیان شده است.(13) حد اعلای این دگرگونی در اصول کافی تألیف ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی ( متوفی 329 ق/ 941 م) به چشم می‌خورد که تمامی اجزای اصلی نظریه شیعه دوازده امامی را می‌توان در آن یافت(14) می‌توان افزود که آن نظریه ربط مستقیمی با احادیث معاد شناسانه‌ای داشت که از دوازده مهدی سخن می‌گویند که پس از قائم «اصلی» به توالی خواهند آمد.(15)

پی نوشتها  ادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:29 عصر


نویسنده: اتان کولبرگ
ترجمة دکترمحسن الویری
 

نظریه شیعة امامیه دربارة امامت بتدریج در قرن نخست اسلامی مطرح شد و در نیمه قرن 2  ق/8 م از سوی هشام بن حکم صورتی معین و تعریف شده یافت.(1) به نظر نمی‌رسد تا حدود صد سال بعد یعنی تا رحلت امام یازدهم امام حسن عسگری (ع) در 260 ق/874 م، تغییر قابل ملاحظه‌ای در این نظریه رخ داده باشد. تنها در نیمة قرن 4 ق/10م است که نکاتی عمده براین نظریه افزوده می‌شود؛ به این شرح که : دوازده امام وجود دارند و آخرین آنها تا ظهور نهایی خود به نام و عنوان مهدی یا قائم، در غیبت به سر می‌برد؛ این غیبت دو دوره دارد:
1. غیبت کوتاهتر یا غیبت صغرا که از 260 ق/874 م تا 329 ق / 941 م طول کشید و در آن مدت چهار سفیر، نمایندگی امام را در زمین عهده‌دار بودند،
2.  غیبت طولانی‌تر یا غیبت کبرا که مدت آن را فقط خدا می‌داند. این نظریه است که شیعة دوازده امامی را از امامیه‌های نخستین ممتاز می‌سازد(2) و ارزش بررسی گسترده‌تر ریشه‌ها و مراحل اصلی گسترش آن را دارد.
قدیم ترین سند اعتقاد به دوازده امام را در متون ملل و نحل (Hevesiographical) می‌توان یافت.
 کتاب فرق‌الشیعه حسن بن موسی نوبختی و کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله قمی ( که  هر دو در حدود سال نهصد میلادی تألیف شده‌اند) با وصفی از گروهها یا فرقی که پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در جامعة شیعی به وجود آمد به پایان می‌رسند. گاهی پاره‌ای شرحها در این دو منبع متفاوت است؛ (3) با وجود این ، اقوال نوبختی و سعد بن عبدالله در مورد مهمترین این گروهها یعنی امامیه اساساً یکسان است: بنابر وصف آنها از امامیه طرفداران این فرقه براین باورند که امام حسن عسگری (ع) وفات یافته – نه غایب شده و نه دوباره زنده خواهد شد- و جانشینی بر جای  گذاشته که در زمان تألیف کتاب در خفا بوده، اما زمانی در آینده دوباره ظهور خواهد کرد(4) اهتمام  امامیه در این مرحله براین است که تا حدی با تکیه بر سابقه‌ای که از پیامبر (ص) در دست است،(5 ) اثبات کنند که امام ممکن است در زمان خطر در اختفا به سر برد، اما هیچ متن روشنی دال براینکه مدت این اختفا ممکن است بیش از عمر یک انسان معمولی باشد وجود ندارد، و در نتیجه هیچ کوششی نیز برای توجیه این مسئله با استناد به طول عمر معمران ( کسانی که خداوند عمری طولانی به آنها داده است) به چشم نمی‌خورد؛ کاری که بعدها از سوی محمد بن علی بن بابویه ( متوفی 381 ق/ 991 م) و دیگران انجام شد.(6)
 دیگر جنبه‌های شاخص نظریة شیعة دوازده امامی نیز در این دو کتاب  به چشم نمی‌خورد؛ برای مثال از امکان دو غیبت ( صغرا و کبرا) ذکری به میان نیامده است و نیز سند روشنی در این باره نیاورده است که با پسر امام حسن عسگری(ع) تعداد امامان به دوازده رسیده است و نه نشان و اشارتی به معنا و فحوای خاصی که این عدد می‌تواند داشته باشد و بالاخره از این وصف عقاید امامیه ، به هیچ وجه بر نمی‌آید که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بوده است، بلکه بروشنی تصریح شده است که این نام رازی است که نباید فاش شود. تنها افرادی از یک فرقة دیگر(7 )( غیر از امامیه) او را «محمد» خواند‌ه‌اند(8 )در هر صورت امامیه باید این نام را خیلی زود پذیرفته باشد، زیرا اشعری در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی می‌کند که اعتقاد دارند محمد بن حسن  علیهما السلام امام غایب است(9 )
جز در این مورد جزئی ، هیچ تفاوت اساسی دیگری بین توضیحات اشعری درباره اصول امامیه با گفته‌های نوبختی و سعد بن عبدالله وجود ندارد.

پی نوشتها ادامه مطلب...

::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 1:22 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :48983
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : [46]
نویسندگان وبلاگ :
رضی جرگانی (@)[18]

محمود سرافراز (@)[5]


این وبلاگ متعلق به گروهی از دانش پژوهان شیعه شناسی است که درباره شیعه در حول مباحث تاریخی عقیدتی و ... مطالبی را خواهد داشت
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<