ارزیابی چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع
از بررسی و دقت در نگرش کلی نویسنده محترم به امامیه در سه قرن نخست هجری چنین بر میآید که گویی کولبرگ، امامیه را مستقل از جریانهای سیاسی – فرهنگی این سه قرن در نظر گرفته و بر آن اساس چنین تحلیلی ارائه داده است. یعنی اگر ما امامیه را فرقهای بدانیم که در خلأ میزیسته و فراز و نشیبها و تاریخ پرماجرای آن را در سه قرن در نظر نگیریم، پذیرفتن چنین تحلیلی دشوارنخواهد بود.اما اگر شیعه امامیه را با توجه به بیش از سه قرن زندگی ویژه سیاسی و فرهنگی و در بستر حوادث این سیصد سال لحاظ کنیم، آن گاه براحتی نمیتوان از دهها ابهام و سؤال چشم پوشید و این تحلیل را به دیده قبول نگریست.
تقریباً همه مورخان این مدعای امامیه را پذیرفتهاند که شیعه پس از شهادت علی(ع) ، مرحله بسیار دشوار و سختی را در زندگی سیاسی و فرهنگی خود آغاز کرد. اینکه یکی از بندهای صلح نامه امام حسن(ع) با معاویه، رعایت امنیت پیروان و خاندان علی(ع) در سرزمین اسلامی بود (طبری، 1403، ج4،ص125)، نشان دهنده این استکه این فرقه از همان آغاز، سایه خطر و تهدیدی جدی را بر سر خود میدیده است. دانشمندان اثنی عشریه میگویند که امامان آنها که خلافت را حق خود میدانستند، درکنار مبارزه برای به دست آوردن خلافت، وظیفه خود را در تبیین معارف دینی و ابلاغ احکام و وظایف مردم به آنها و هدایت معنوی، سیاسی و فرهنگی مردم واننهادند و راز مخالفت شدید دستگاه خلافت اعم از اموی یا عباسی با امامان شیعه و طرفداران آنها نیز تعارض اهداف و خواستهها و تعالیم آنها با برنامه و روش دستگاه خلافت بوده است. طبیعی است امامان شیعه به عنوان رهبران این فرقه بیش از دیگران تحت نظارت و مورد حمله خلفا بوده باشند. این امر همواره امامان را در شرایط سختی از نظر حفظ جان خود و فراهم آوردن پوشش لازم برای ادامه فعالیتهای سیاسی – فرهنگی قرار میداد که به اصطلاح به شرایط تقیه معروف است.70 رعایت تقیه که در مقطعی از تاریخ شیعه جزء لوازم دین شمرده شد71 در کنار تضمین امنیت امامان و پیروان آنها، به نوبه خود موجب کتمان حق ، ابهامها و اختلافات، همنوایی با مخالفان و بعضاً کجرویهای زیادی در میان امامیه شد.72 امامان شیعه در بسیاری از موارد با علم به این مشکلات ، به خاطر کسب منافعی والاتر و بالاتر و جلوگیری از ضربههای دستگاه خلافت بر پیکره شیعه نمیتوانستند ونمیخواستند به شکل واضح، علنی وآشکار به روشنگری بپردازند. آنها همواره و به شکلهای مختلف، براصل امامت پای میفشردند و مردم را به آن توجه میدادند، ولی شئون جزئیتر و حساستر مربوط به آن مانند نام امامان، تعیین امام بعدی و حتی تعداد امامان، از جمله مهمترین مسائلی بود که در آن حتماً رعایت تقیه میشد و به همین خاطر، همواره ابهاماتی در این زمینهها وجود داشت، بویژه پس از رحلت هر یک از امامان- که گفتهاند همه آنها طبعاً بجز امام دوازدهم از سوی دستگاه خـلافت به قتل رسیده یـا مسموم گشتهاند-73 از آنجا که دستگاه خلافت در پی شناختن امام بعدی بود، مخفی کاری امامیه و بویژه تردیدها و اختلافات ناشی از آن بیشتر میشد. قراین بسیاری این ادعای امامیه را تأیید میکند . و اینک چند نمونه : برقی در کتاب المحاسن خود حدیثی نقل کرده است که به موجب آن وقتی عمرو بن مسلم از امام صادق نام ائمه را میپرسد، آن حضرت از امیرالمؤمنین تا امام باقر را نام میبرد و پس از آن در برابر پرسش عمر بن مسلم درباره جانشین امام باقر(ع) و احتمال اینکه امام صادق(ع) جانشین او باشد تا چهار بار سؤال میکند، امام هربار با پاسخی سربسته ضمن رد نکردن این احتمال از تصریح در امامت خود سرباز میزند (برقی،بی تا، (المحاسن) ، صص 288 – 289)
همچنین معروف است که امام صادق(ع) برای ناکام کردن منصور خلیفه عباسی از شناختن جانشین خود، امام موسی کاظم(ع) ، چهار یا پنج نفر – از جمله خود منصور و حاکم مدینه – را به عنوان وصی خود معرفی کرد و بدین ترتیب طرح منصور را که به حاکم مدینه دستور داده بود به منزل امام صادق(ع) برود و وصی امام را به قتل برساند خنثی ساخت ( مفید ، بی تا ، ص 14 ) ولی در عین حال در مورد جانشین راستین خود ابهامی هرچند نه برای خواص ( مجلسی ، 1403، ج 47، صص 343-345، طبرسی، 1399 ، صص 286-287) بر جای نهاد. در ارشاد مفید نیز درباره آغاز امامت امام هفتم حدیثی آمده که بروشنی مخفی بودن امامت آن حضرت و دستور ایشان برای مخفی ماندن آن را اثبات میکند. ( مفید ، بی تا (الارشاد)، صص 213-215) در عیون اخبار الرضا(ع) ، امام کاظم (ع) درباره فرزندش رضا میگوید که او نباید تا چهار سال پس از مرگ هارون ( متوفی 193ق) به طور آشکار سخن بگوید.74 طبیعی است که امامیه درباره امامی که امامت خود را مخفی سازد یا تا چندین سال نتواند آشکار سخن بگوید، دچار شک و تردید شوند.
در قرب الاسناد نیز آمده است که وقتی از امام رضـا(ع) دربـاره جانشین او سـؤال میشود. امام (ع) با این جمله که « هذا الذی سئلت عنه لیس هذا وقته» از دادن پاسخی روشن ابا میکند و در عین حال در برابر تذکر سؤال کننده که میگوید برای اینکه به بلیهای که بعد از پدرت به آن دچار شدیم ، گرفتار نیاییم این سؤال را مطرح کردم، میفرماید: بر امام لازم است که در موقع مقتضی حجت را بر مردم نسبت به امام بعد تمام کند ( الفرض علیه ... ان یحتج فی الامام من بعده بحجه معروفه مثبته ...) ( حمیری، بی تا، صص 166-167؛ صدوق، 1377، ص 43 ؛ صدر، 1980، ص 77).
پس از رحلت امام رضا(ع) امامیه وضعیت سختتر از پیش را آغاز کرد، زیرا خلفا که میدانستند قائم آل محمد از این خاندان بر میخیزد، با دقتی بیشتر امامان را زیر نظر گرفتند و حتی امام دهم و امام یازدهم را برای مراقبت بیشتر به پایتخت منتقل ساختند . ( سبط ابن جوزی، بی تا، ص 322؛ مفید ، بی تا ، ( الفصول ...) صص 13-15؛ مجلسی، 1403، ج 50، صص 200-202؛ صدر، 1980، صص 101-102)
طبیعی است در چنین شرایطی اخبار مربوط به امام دوازدهم که گفته میشد بر اندازنده حکومت ظلم و جور است، از حساسیت بیشتری برخوردار باشد. به موجب حدیثی که درغیبت نعمانی ذکر شده حتی امامان پیشین که فاصله زمانی نسبتاً زیاد با ولایت و غیبت امام دوازدهم داشتند، برای رعایت مسائل امنیتی از معرفی دقیق امام دوازدهم اجتناب میکردند. به موجب این حدیث ، امام باقر(ع) ، در برابر سؤال ابو خالد کابلی که از امام میخواهد ، «قائم» را به نام معرفی کند چنین پاسخ میدهد: « سألتنی والله یا ابا خالد عن مجهد و لقد سألتنی عن امر ... لو کنت محدثا به احداً لحدّ ثتک و لقد سألتنی عن امرلو ان بنی فاطمه عرفوه حرصوا علی یقطعوه بضعه بضعه»75 ( نعمانی ، بی تا ، ص 289) این حدیث بروشنی پرهیز عمدی امام را از بیان نام قائم نشان میدهد. این مضمون در فرق الشیعه نوبختی – در معرفی امامیه پس از رحلت امام یازدهم- نیز به چشم میخورد: « ولا یجوز ذکر اسمه ]امام دوازدهم[ و لاالسؤال عن مکانه حتی یؤمر بذلک اذهو علیه السلام مغمود خائف مستور بستر الله تعالی و لیس علینا البحث عن امره بل البحث عن ذلک و طلبه محرم لایحلّ و لا یجوز، لأنّ فی اظهار ماستر عنّا و کشفه اباحه دمه و دمائنا و فی ستر ذلک و السکوت عنه حقنهما وصیانتهما».76 تحریم بردن نام امام دوازدهم که جایگاهی خاص در احادیث مربوز به امام مهدی(ع) دارد77 نیز در این چار چوب مفهوم درست خود را مییابد و میتوان به دلیل آن پی برد ( حر عاملی، بی تا، ج 6 ، صص 485-492).
به هر حال با توجه به این قراین در متون امامیه و با توجه به تأیید محدودیت و فشار وارد بر شیعیان (امامیه) از سوی مورخان،78 به واقعیت نزدیک بودن هر تحلیلی درباره تاریخ و عقاید امامیه مرهون توجه دقیق به وضعیت و جایگاه آنان در جامعه اسلامی آن زمان میباشد. بر این اساس شاید بتوان احتمالی جدید برای منظم شدن و ساختار یافتن نظام اعتقادی امامیه درباره دوازده امام و غیبت ارائه داد. این احتمال را در بخش بعدی بررسی میکنیم.