پیشنهاد یک احتمال جدید
با توجه و تکیه به مطالبی که گذشت ، میتـوان احتمالی جدید درباره ریشهها و مراحل گسترش نظریه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در بین امامیه مطرح نمود. در بخشهای پیش ملاحظه شد که اولاً نظریه دوازده امام به صراحت و نظریه غیبت به طور ضمنی و تلویحی در منابع اولیه امامیه ( منابع قرن سوم) مطرح شده است و ثانیاً مؤلف مقاله با اغماض از وجود چنین احادیثی ، صرفاً به دلیل دست نیافتن به این نظریهها در منابعی که قسمت عمده آن از بین رفته و به دست ما نرسیده است حکم به عدم قطعیت این نظریه نزد امامیه نموده است و چنین حکمی قابل اعتماد نیست و ثالثاً تحلیل او درباره انگیزههای گرایش امامیه به این نظریه بسیار سؤال برانگیز و آکنده از ابهام و به نظر ناقص و نارسا میباشد. در بخش چهارم نیز این مسئله مطرح شد که تحلیلهای ارائه شده از سوی مؤلف محترم مقاله پذیرفتنی است که امامیه مستقل و جدا از شرایط و اوضاع سیاسی – فرهنگی سه قرن نخستین تاریخ خود مورد بررسی قرار گیرد.ادامه مطلب...
ارزیابی چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع
از بررسی و دقت در نگرش کلی نویسنده محترم به امامیه در سه قرن نخست هجری چنین بر میآید که گویی کولبرگ، امامیه را مستقل از جریانهای سیاسی – فرهنگی این سه قرن در نظر گرفته و بر آن اساس چنین تحلیلی ارائه داده است. یعنی اگر ما امامیه را فرقهای بدانیم که در خلأ میزیسته و فراز و نشیبها و تاریخ پرماجرای آن را در سه قرن در نظر نگیریم، پذیرفتن چنین تحلیلی دشوارنخواهد بود.اما اگر شیعه امامیه را با توجه به بیش از سه قرن زندگی ویژه سیاسی و فرهنگی و در بستر حوادث این سیصد سال لحاظ کنیم، آن گاه براحتی نمیتوان از دهها ابهام و سؤال چشم پوشید و این تحلیل را به دیده قبول نگریست.
تقریباً همه مورخان این مدعای امامیه را پذیرفتهاند که شیعه پس از شهادت علی(ع) ، مرحله بسیار دشوار و سختی را در زندگی سیاسی و فرهنگی خود آغاز کرد. اینکه یکی از بندهای صلح نامه امام حسن(ع) با معاویه، رعایت امنیت پیروان و خاندان علی(ع) در سرزمین اسلامی بود (طبری، 1403، ج4،ص125)، نشان دهنده این استکه این فرقه از همان آغاز، سایه خطر و تهدیدی جدی را بر سر خود میدیده است. دانشمندان اثنی عشریه میگویند که امامان آنها که خلافت را حق خود میدانستند، درکنار مبارزه برای به دست آوردن خلافت، وظیفه خود را در تبیین معارف دینی و ابلاغ احکام و وظایف مردم به آنها و هدایت معنوی، سیاسی و فرهنگی مردم واننهادند و راز مخالفت شدید دستگاه خلافت اعم از اموی یا عباسی با امامان شیعه و طرفداران آنها نیز تعارض اهداف و خواستهها و تعالیم آنها با برنامه و روش دستگاه خلافت بوده است. طبیعی است امامان شیعه به عنوان رهبران این فرقه ادامه مطلب...
تأملی پیرامون پارهای استدلالهای مؤلف و برداشتهای او از منابع
با شناختی که در بخش پیش نسبت به متون اولیه شیعی به دست آمده، در این بخش صرفنظر از روش و چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع ، پارهای استدلالهای او را که عمدتاً به نحوه برداشت از منابع و مقایسه تاریخی آنها و نتیجهگیری از این مقایسه بر میگردد از نظر میگذرانیم:
مؤلف محترم با استناد به عدم تصریح منابع اولیه به دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام و تصریح به این موضوع در تفسیر قمی(متوفی 307ق) و کتاب کافی مرحوم کلینی ( متوفی 329 ق) و همچنین عدم تصریح به نام امام دوازدهم و تصریح اشعری (متوفی 329ق) در مقالات الاسلامیین به این نام، چنین نتیجه گرفته است که امامیه خیلی زود این اصول را پذیرفته و در مرام و عقیده خودوارد کرده است ( کولبرگ ( متن انگلیسی)، 1976 م .، صص 522-523) .
همان گونه که ذکر شد اولاًُ، متون اولیه شیعی ولو به گستردگی منابع قرن چهارم به بعد، خالی از این اصول اعتقادی شیعه نیست، ثانیاً صرف درج یا عدم درج مطالبی در کتابهایی که سال دقیق تألیف آنها معلوم نیست و تفاوت سال وفات مؤلفان آنها نیز از یکی دو دهه تجاوز نمیکند نمیتواند مبنای یک داوری درست و علمی درباره پیدایش و تحول یک عقیده باشد و ثانیاً افرادی مانند احمد بن محمد بن خالد برقی ( متوفی 274 ق یا 280 ق) مؤلف المحاسن و محمد بن حسن صفّار قمی ( متوفی 290ق) مؤلف بصائر الدرجات بر فرض که در کتابهای خود احادیثی در این زمینه درج نکرده باشند، خود در سلسله راویان کتابهای طبقه بعدی مانند کافی و غیبت نعمانی و ... هستند و هیچ دلیلی بر جعلی بودن روایات منقول از آنها در دست نیست. 35 مثلاً روایت معروف خضر که در المحاسن بدون ذکر نام و تعداد ائمه آمده است در اصول کافی به نقل از همان برقی و با ذکر نام و تعداد امامان درج شده است. ادامه مطلب...
تأملی پیرامون تحلیل مؤلف از انگیزههای گرایش امامیه به این اعتقاد
در دو پاراگراف آخر مقاله، کولبرگ با تأکید بر ابهام موجود در ادله گرایش امامیه به عقیده دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام، نکاتی را با قطعیت بیشتری مطرح ساخت که خلاصه آن چنین است: امامیه با پذیرش این عقیده از یک سو جاذبهای فکری و سیاسی برای شیعیان فراهم کردند و از سوی دیگر توانستند با نزدیک شدن به مرکز قدرت آل بویه در تقویت خویش و تضعیف اهل سنت بکوشند؛ و علمای امامیه برای انتقال به اثنی عشریه از زمینههای آماده فکری بهره بردند(کولبرگ ( متن انگلیسی ) ، 1976م ، ص 533-534).
درباره این تحلیل نکات زیر به نظر میرسد:ادامه مطلب...
مسئله دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در متون اولیه شیعه اثنی عشریه
مهمترین دلیل نویسنده مقاله براصیل نبودن اندیشه دوازده امام و غیبت امام دوازدهم در نظام فکری امامیه، دست نیافتن ایشان به احادیثی در این زمینه در منابع اولیه شیعی اثنی عشری است. با مطالعه متونی که مورد مراجعه مؤلف مقاله بوده و نیز چند متن دیگر از اواخر قرن سوم هجری، ظاهراً میتوان به نتایجی غیر از آنچه مؤلف بدان دست یافته رسید. قدیمیترین متن (و یا متون) بازمانده از اثنی عشریه 19 ، شانزده اصل از اصول اربعمائه20 و نیز گزیدهای از جامع بزنطی است که ابن ادریس حلّی (متوفی 598 ق ) به همراه گزیدهای از بیست کتاب دیگر، در پایان کتاب معروف خود السرائر، تحت عنوان « النوادر» با «مستطرفات السرائر» گنجانده است.21 از احادیث موجود در این اصول، کولبرگ به عنوان شاهدی بر قطعی نبودن اعتقاد به دوازده امام و نیز معلوم نبودن نام آنها بویژه آخرین امام، تنها به دو حدیث استناد کرده است؛ یکی حدیثی در اصل ابو سعید عبادالعصفوری درباره یازده نقیب که پس از پیامبر میآیند و آخرین آنها زمین را از عدل و داد پر میکند 22 ، و دیگری حدیثی در کتاب محمد بن المثنی الحضرمی، به این مضمون که بعد از پیامبر، هفت امام مفترض الطاعه وجود دارد و آخرین آنها « قائم» است و بعد از او یازده مهدی از فرزندان حسین خواهد آمد.23ادامه مطلب...
نقد نظریهای در پیدایش شیعه اثنی عشری
حجت الاسلام و المسلمین
دکتر محسن الویری (خندان)
چکیده:
مستشرق یهودی، آتان کولبرگ، در مقاله از امامیه تا اثنی عشریه (ضمیمه دوم)، با بررسی تاریخی اعتقاد به دوازده امام در متون شیعی نشان داده است که نخستین اندیشمندان شیعه برای اعتبار بخشیدن به اعتقاد ، از روشهایی مانند استناد به قرآن، احادیث شیعی ، روایات اهل سنت، کتاب مقدس و روایات یهودیان بهره بردهاند. وی سپس با بررسی تاریخی اعتقاد به غیبت دوازدهمین امام، از گوناگونی و اختلاف وصفهای مربوط به این اندیشه و پارهای قراین تاریخی دیگر، چنین برداشت کرده است که اعتقاد این به دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام – به عنوان شاخصه اصلی تفکر شیعه اثنی عشری- از اصالت برخوردار نیست بلکه علمای مذهب نوظهور شیعه اثنی عشری با توجه به شبهات و حملاتی که متوجه آنها بود و در برههای مناسب (عصر آل بویه) برای دفاع از خود، ضمن همساز ساختن منابع پیشین با اعتقادات خود در پی اثبات این امر برآمدند، که این اعتقادات از مدتها قبل از سوی امامیه پرداخته و ارائه شده بود. و لذا در چنین فضایی و با توجه به جاذبههای اعتقاد به غیبت دوازدهمین امام و با تکیه بر زمینههای فکری مربوط به « عدد دوازده» و « غیبت» انتقال از «امامیه» به «اثنی عشریه» تحقق یافت.مترجم در مقام نقد مقاله، ضمن بررسی یکایک مصادر اصلی مـورد استفاده مـــؤلف، نخست اثبات نموده که بر خلاف نوشته مؤلف، نظریه غیبت دوازدهمین امام به طور ضمنی در منابع اولیه امامیه مطرح شده است. سپس با ارزیابی استدلالهای مؤلف برای نوظهور شمردن این دو نظریه و برداشتهای او از منابع ، قابل اعتماد نبودن نتیجهگیری او را نشان داده است و آن گاه با طرح چندین پرسش، ناقص و آکنده از ابهام بودن دیدگاه مؤلف را درباره انگیزههای گرایش امامیه به این دو نظریه اثبات نموده است. سپس در بخشی مستقل، نشان داده که نگرش مؤلّف به این مسئله مبتنی بر نادیده گرفتن شرایط و حوادث سیاسی و اجتماعی شیعه و در سه قرن نخست حیات خود و مقتضیات آن – بویژه مسئله تقیه- میباشد در پایان با استناد به مدارک تاریخی، احتمالی جدید را برای چرایی و چگونگی طرح گستردهتر اندیشه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در منابع قرن چهارم هجری مطرح نموده است.
مقدمه
صرف نظر از برخورد تند پارهای از منتقدان و نویسندگان مسلمان با پدیده شرق شناسی و متهم ساختن شرق شناسان به تعقیب اهدافی سوء1 برداشتهای نادرست از متون اسلامی و ارائه تحلیلهایی ناصواب از جنبههای مختلف تاریخ، فرهنگ و اندیشه اسلامی 2 این اعتقاد تقریباً مورد پذیرش همگان است که شیعه در مطالعات و بررسیهای شرقشناسی، بسیار مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفته و تصویری نادرست از آن ارائه شده است. به نظر میرسد این جمله ادوارد براون (متوفی 1926 م) همچنان به قوت خود باقی است که « هنوز در هیچ یک از زبانهای اروپایی، تألیفی مشروح، کافی و قابل وثوق درباره شیعه در دست نداریم»3 تکیه اصلی مستشرقان بر منابع اهل سنت4 ، شناخته نشدن شیعه به عنوان یک جریان نیرومند دینی، سیاسی و فرهنگی ، (طباطبایی، 1367 ، صص 3-4) غرض ورزیهای برخی از مترجمان سنی مذهب آثار مستشرقان (حکیمی، بی تا، ص 216) ضعف دستگاه تبلیغی شیعه (حکیمی ، بیتا، صص 235-250) و پیچیدگی و ابهام تاریخ سه قرن نخست شیعه (وات، 1354، ص 527) از یک سو منجر به پایین بودن تعداد تألیفات مربوط به شیعه شده5 و از سوی دیگر از درجه اعتبار مطالعات و بررسیهای انجام شده کاسته است (حیدر ، 1971، ج 3،ص 371؛ آدامز، 1354، ص 388). گرچه در دهههای اخیر تعداد تألیفات درباره شیعه رو به افزایش نهاده، معلوم نیست این افزایش آیا دارای اعتبار تحقیقاتی نیز بوده یا نه و داوری در این زمینه نیازمند بررسی و تأملی بیشتر است.ادامه مطلب...
برای پی بردن به اینکه اعتقاد به غیبت چقدر زود در میان گروههای افراطی شیعی ریشه دواند، همین مقدار بس است که اعتقاد به پنهان شدن محمد بن حنیفه را در کوههای رضوی یا ادعای نمردن علی (ع) را – که به پیروان عبدالله بن سباً نسبت داده میشود68 یادآور شویم. در دو قرن نخست حکومت عباسیان بعضی از مدافعان اصلی نظریة غیبت را دستههای مختلف واقفی شیعه ( مانند ناووسیه یا ممطوره) تشکیل میداد که هدف اصلی آنها اثبات این بود که امام خاص آخرین امام است که در غیبت به سر میبرد و مجدداً به عنوان ظهور خواهد کرد. در همان زمان ، اعتقاد به غیبت آیندة امامی که نامش معلوم نبود، در میان قطعیه – که پیشقدمان اثنی عشریه بودند – بروز کرد کتابهای به نام کتاب الغیبة به ابواسحق ابراهیم بن الاحمری النهاوندی ( زنده در نیمه قرن 3 ق / 9 م) 69 ، الحسن بن علی ابی حمزه البطائنی الکوفی – که معاصر امام هشتم علی الرضا بود -70 فضل بن شاذان النیشابوری ( متوفی 260 ق / 874 م ) 71 و دیگران نسبت داده شده است . براساس اطلاعات موجود، از این نویسندگان ، حسن بن علی البطائنی واقفی بود .72 گرچه آثار آنها از بین رفته است، میتوان حدس زد که آن آثار مشتمل بر احادیثی درباب غیبت و ظهور مجدد آخرین امام بوده است.
حتی اعتقاد به دو غیبت نیز با اثنی عشریه آغاز نشده است. پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در میان پیروان آن حضرت ، گروهی ادعا کردند که او شمرده بلکه فقط از دیدهها پنهان گشته است و دوباره ظهور خواهد کرد و شناخته خواهد شد و سپس قبل از ظهور نهایی خود به عنوان «قائم» مجدداً غیبت خواهد کرد.73 آن گروه ادعای خود را بر احادیثی مبتنی میساختند که به موجب آن «قائم» دو غیبت خواهد داشت. 74 گفته میشود حدیثی بدین مضمون به نقل از امام محمد باقر (ع) در کتاب المشیخة نوشتة حسن بن محبوب زراد ( متوفی 224ق/ 839 م) آمده است.75 براساس آن حدیث ، دو غیبت خواهد بود؛ یکی غیبتی طولانی و دیگری کوتاه 76 عقیدهای مشابه را میتوان در گروهی یافت که پس از رحلت امام هفتم، امام موسی الکاظم(ع)( متوفی 183 ق/ 799 م) ادعا کردند که او عمر دوباره یافته اما در خفا به سر میبرد تا آنکه به عنوان قائم ظهور کند.77 براین اساس میتوان گفت امام کاظم(ع) نیز دو غیبت داشته است؛ یکی از طریق مرگ موقّت جسمانی و دیگری از طریق زندگی در خفا.78
بنابراین واضح است منابعی که شیعة دوازده امامی عقاید خود را بر آن استوار ساخت . مدتهای دراز پیش از غیبت صغرا وجود داشته است. این منابع صرفاً میبایست با عقیدة دینی نوظهور اثنی عشریه همساز میشد، و این کار عمدتاً از رهگذر تفسیری نو از مواد و مطالب موجود انجام شد – یک مثال آشکار در این زمینه، تفسیر اثنی عشریه از حدیث مربوط به دوازده خلیفه میباشد-. به هر حال، فقهای شیعة دوازده امامی که از چنین دیدگاهی نسبت به ریشههای عقاید خود چندان خشنود نبودند با مطرح ساختن پیشینة نظریة خود، در پی اثبات این امر برآمدند که اعتقادات اثنی عشریه قبلاً و پیش از دورة حیرت ( این اطصلاح برای اشاره به زمان پس از غیبت امام دوازدهه به کار میرود)79 از سوی امامیه پرداخته و ارائه شده بود. به عنوان مثال، ابن بابویه معتقد ایت که احادیث شیعه دوازده امامی در اصول اربعمائه که به قلم پیروان امام جعفر صادق(ع) و دیگر ائمه نگاشته شده ، آمده است.80 همچنین نعمانی با مطرح ، ساختن این نکته که احادیث مربوط به دوازده امام قبلاً در کتاب سلیم بن قیس آمده است – که بسیاری از شیعیان آن را تألیف یکی از پیروان علی (ع) یعنی سلیم بن قیس هلالی امیری میدانند – آرزو میکند که نقطة پایانی بر تمامی مناقشات نهاده شود و تمامی تردیدها دربارة اعتبار نظریه شیعة دوازده امامی زدوده شود. 81 در حالی که چنی ادعاهایی به طور تقریبی درست است، باید به خاطر داشت که نام دوازده امام در این منابع ]مورد استناد اثنی عشریه ذکر نشده است . در اصول اربعمائه، حدیثی درباره یازده امام (!) که آخرین آنها قائم است وجود دارد که البته نام آنها نیز معلوم نیست82 و همچنین روایتی از امام صادق(ع) به این مضمون که پس از پیامبر (ص)، هفت امام خواهد بود که آخرین آنها قائم است.83. تردیدهایی جدی در مورد کتاب سلیم بن قیس و صحت و اعتبار آن به طور یکسان بین شیعیان و غیر شیعیان وجود دارد.84 علاوه بر این، احتمال افزوده شدن مطالبی براین کتاب در دورههای متأخّر نمیتواند کاملاً منتفی باشد. نمونة روشن چنین افزایشی ، اشعاری است که به سید حمیری ( متوفی 73ق/789 م)نسبت داده شده است و در آن نام دوازده امام بیان گردیده است.85 گرچه دلایل مسئله غیبت دوازدهمین امام در مقطعی معین از تاریخ شیعه، ممکن است هرگز بدرستی شناخته نشود، چند تکته را کمابیش با قطعیت میتوان مطرح کرد: در درجه اول، شواهدی دردست است که اظهارات شیعیان اثنی عشریه را مبنی بر غیر قابل تحمل بودن شکنجه و آزار عباسیان تأیید میکند. مجالی که پس از حکومت ترور و وحشت متوکل به شیعیان داده شد، از عمری کوتاه برخوردار بود. در طول حکومت معتز ( 252-255ق/866-869 م) و معتمد ( 256- 279 ق/ 870-892 م) ائمه(ع) و پیروانشان بار دیگر خود را در فشاری فزاینده دیدند و ادعاهای اثنی عشریه مبنی براینکه زندگی امام اغلب در معرض خطر بوده، حسب ظاهر میتواند مورد قبول قرار گیرد.86 ثانیاً ، این افشار و ستمکاری عباسیان با یک احساس شدید نومیدی در میان شیعیان امامیه که – بر خلاف بسیاری از زیدیه- از به چنگ آوردن قدرت از طریق زور عاجز مانده بودند ، همراه و همزمان بود . برای آنها غیبت امام، جاذبه فکری و سیاسی آشکاری به همراه داشت. این امر در دورهای مناسب، امامیه را قادر ساخت تا رژیم طرفدار شیعة آل بویه را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بیآنکه وفاداری خود را نسبت به امام (غایب) فدای این کار سازد.87 چنین همکاری و معاضدتی توانست به نوبة خود آنها را به مرکز قدرت نزدیکتر سازد. با اعلام وفاداری به آل بویه، امامیه توانستند در تقاضای حقوق خود صریحتر و بیپرواتر باشند؛ برخوردهای شدید بین شیعة امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان میدهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان میدهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس یافته بودند.88 شیعیان با تقویت پایگاه خود در نقاط حساس مالی و حکومتی ، شاید در پی این بودند که از یک سو امتیازاتی از شکل موجود حکومت به دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهب تسنن را از درون تضعیف کنند.89 سرانجام با کنار رفتن یک اقتدار فردی و مستبدانه ، راه برای جریان آزادتر افکار و اندیشهها که شکوفایی ادبیات و عقاید شیعه بخوبی بر آن شهادت میدهد،باز شد.
به این دلیل و احتمالاً ادلة دیگر، امام زنده و حاضر میبایست زندگی و د رخفا را بر میگزید تا تمامی آمال و آرزوهای اقلیتی که مدتی مدید تحت رنج و عذاب بوده، به عنوان یک منجی در او تبلور و تمرکز یابد، زمینه فکری برای این حادثة مهم بخوبی در نسلهای پیشین وجود داشت و به همین خاطر انتقال از امامیه به اثنی عشریه، به شکل یک جریان آرام و طبیعی صورت گرفت.
پی نوشت:
در چنین چهار چوب و مفهومی است که باید به احادیث سابق الذکر اهل سنت دربارة دوازده خلیفه و جانشین پیامبر نگریست. این احادیث مدتها پیش از شروع غیبت صغرا رواج داشته است و آنها را باید در کتابهایی مانند کتاب الفتن نعیم بن حماد ( متوفی 228 ق / 844 م)60 مسند احمد بن حنبل ( متوفی 241 ق /855 م) وصحیح بخاری (متوفی 256 ق / 870م)61 یافت و احتمالاً سابقة آنها از این هم فراتر رود. احمد بن محمد قسطلانی ( متوفی 923 ق/ 1517م) در شرح و تفسیر خود بر صحیح بخاری ]دربارة احادیث سنی مربوط به دوازده جانشین قریشی پیامبر احتمالات زیر را مطرح ساخته است- که برای وضوع بیشتر، در اینجا بنا به ترتیب مطرح شدنشان نقل میشود- :
1-این احادیث اشاره به دوازده حکمران دارد که در زمان آنها جامعه اسلامی قوی و یکپارچه بود. پس از آن دوره قدرت و یکپارچگی که با روی کار آمدن ولیدبن یزید ( حکومت: 125-126 ق/ 743-744 م) به پایان رسید، اسلام شوکت و عظمت خود را به خاطر ستیزه ها و آشوبها از دست داد. گرچه قسطلانی این دوازده حکمران را به نام تعیین نمیکند، شاید دورة خلفای راشدین و آن خلفای اموی را در ذهن داشته که ایام خلافت آنها به طور نسبی دوران ثبات و موفقیت به شمار میآید – یعنی معاویه بن ابی سفیان و پسرش یزید، عبدالملک و چهار پسرش و عمر بن عبدالعزیز- .
2- این روایات ناظر بر شرایطی است که دوازده نفر در یک نسل ( دوره زمانی معین) هر یک ادعای حکومت مشروع برای خود داشته باشند و در نتیجه این امر در جامعه شکاف و چند دستگی رخ دهد. به گفته قسطلانی چنین شرایطی در حقیقت در قرن 5 ق /11 م پیش آمد که شش نفر برای به دست گرفتن اسپانیا با یکدیگر رقابت میکردند، در حالی که حاکم فاطمی، خلیفه عباسی و گروههای مختلف خوارج و طرفداران علی (ع) بر ادعای خود برای حاکمیت پای میفشردند.
3- این احادیث منعکس کننده اوضاع جاری در سده نخستین اسلامی تا مرگ عمر بن عبدالعزیز در سال 101 ق /720 م میباشد. در خلال این دوره که بسیاری آن را عصر زرین اسلام دانستهاند، چهارده حکمران قانونی و مشروع حکومت داشتهاند- که عبارتند از خلفای راشدین، حسن بن علی (ع) ، عبدالله زبیر و هشت خلیفه اول اموی اما دو تن از آنها ، معاویة بن یزید ( حکومت : ربیع الاول تا ذی القعده 64 ق / نوامبر 683 م تا ژوئن 684 م) و مروان بن حکم ( حکومت : ذی القعده 64 ق – رمضان 65 ق / ژوئن 684 م – آوریل 685 م) را به خاطر کوتاه بودن مدت خلافت نمیتوان به حساب آورد.62 توضیح و تفسیر ارائه شده از سوی یحیی بن شرف نووی ( متوفی 676 ق/ 1278 م) در کتاب شرح علی صحیح مسلم 63 تفاوت زیادی با کلام قسطلانی ندارد و مبتنی بر تفسیری لفظی و سطحی از عدد دوازده میباشد. فضل بن روزبهان اشعری ( زنده در آغاز قرن 10ق / 16 م) در ردّیه خود بر تفسیر شیعیان از این سنخ احادیث، مانند آنچه از سوی ابن مطهر حلّی (متوفی 726 ق/ 1325 م) ارائه شده بود، در کنار دیگر احتمالات، احتمال میدهد که شاید اشارة این احادیث به دوازده حکمران شایسته (صلحاء الخلفاء) از قریش باشد که الزاماً به توالی هم به خلافت نرسیدهاند و عبارتند از : پنج تن (!) خلفای راشدون 64 عبدالله بن زبیر، عمر بن عبدالعزیز و پنج خلیفة عباسی – که آنها را به نام مشخص نمیکند – 65 این تفسیر اخیر، حتی بیشتر از برخی دیدگاههای قسطلانی ، یک گرایش آشکار ضد اموی را منعکس میسازد. در حقیقت ، بعید نیست که این روایت در اصل به هدف ضدّیت با مویان و در عین حال پشتیبانی از حق حاکمیت قریش وضع شده باشد.66 این روایت، در عین حال به عنوان گواه و دلیلی بر آشفتگی و اضطرایی که پس از خلیفه ( امیر) دوازدهم رخ خواهد داد نقل میشد؛ اضطرابی که یادآور اغتشاش و در هم ریختن اوضاع در آستانه برپایی روز قیامت میباشد. این مطلب بویژه از این شکل از حدیث مزبور بر میآید که : «دوازده خلیفه خواهد بود ... و سپس آشفتگی و . پریشانی ( ثم یکون الهرج)67 . بنابراین طبیعی است که این حدیث به کتب و آثار مربوط به آخرت، مانند کتاب الفتن نعیم، کتاب المهدی در سنن ابو داوود ( متوفی 275 ق/ 888 م) و یا کتاب الفتن در صحیح تزمدی ( متوفی 279 ق/892 م) ، راه یابد.
پی نوشت:ادامه مطلب...
از دیدگاه نظریه پردازان شیعه دوازده امامی، اعتقاد به غیبت آخرین امام، نتیجه منطقی و مستقیم اعتقاد به دوازده امام است. دفاعی مبسوط دراین باره، در آثار مربوط به غیبت آمده و نیاز به استخراج و ذکر آنها در اینجانیست. به هر حال استدلال اصلی چنین است: از همان قضیهای که میگوید با آمدن دوازدهمین امام خط امامت به پایان میرسد،این نتیجه گرفته میشود که امام آخر زنده است. ( زیرا انسانها بدون رهبر معصوم نمیمانند یا زمین از حجت خالی نمینماند)؛ در عین حال این امام ( دوازدهمین) خود را در خطری سخت از ناحیه دشمنان میبیند گرچه قطعاً خدواند نخواهد گذاشت امام آخر کشته شود ( زیرا فردی دیگر نمیتواند جایگزین او شود)، با این حال او باید شخصاً مسئولیت حفظ جان خود را بپذیرد و باید از طریق اختفا، حفظ جان خود را تأمین نماید در این نحوه استدلال، احادیث مربوط به دو غیبت ( صغرا و کبرا) از اهمیت خاصی برخوردار است. نعمانی در کتاب الغیبة خود، که به خاطر داریم آن را سیزده سال پس از آغاز غیبت کبرا تألیف کرده است، حدیثی به نقل از امام جعفر صادق(ع) ذکر میکند که به موجب آن ، نخستین غیبت طولانیتر از غیبت دوم نیز هست.46 اما این حدیث بلافاصله از سوی دیگران ( باز هم به نقل از امام صادق ) به شکلی دیگر مطرح و تعقیب شده است: « قائم دو غیبت خواهد داشت: یکی کوتاه و دیگری طولانیتر»47 و یا در متنی دیگر: « صاحب هذاالامر(یعنی قائم) دو غیبت خواهد داشت: در خلال نخستین غیبت او به مردم ( اهل) خود رجوع خواهد کرد48و در خلال دومین غیبت گفته خواهد شد که او از بین رفته است». 49 از تفاوت و اختلاف بین وصفهای گوناگون از طول مدت هر یک از دو غیبت اول و دوم ، چنین میتوان استنباط کرد که در آغاز کاملاً روشن نبود کدام یک از دو غیبت طولانیتر خواهد بود و بعدها این اصل پذیرفته شد که دومین غیبت- که غیبت تامه نیز خوانده میشود.-50 طولانیتر نیز خواهد بود و در نهایت ادلهای بر توجیه مدت زمانهای مختلف غیبت اقامه شد. براساس گفته شریف مرتضی( 436ق/1044 م) امام در آغاز غیبت خود – یعنی در طول غیبت صغرا – در برابر طرفداران خود ظاهر میشده و خود را فقط در برابر دشمنان پنهان میساخته است؛ بعدها وقتی که خطر بیشتری زندگی او را تهدید کرد ناچار شد خود را از دیدة پیروان و دشمنان ، هر دو ، پنهان سازد.51 با این حال شریف مرتضی، اعتقاد دارد محال نیست امام گاه در برابر یکی از طرفداران خود که به او کاملاً اطمینان داشته باشد، ظاهر شود. 52
متکلمان شیعی دوازده امامی در اعتقاد به دو غیبت نه تنها بر احادیث و روایات شیعی ، بلکه بر اقوال و اخبار رسیده از پیامبران متعدد، بویژه ابراهیم(ع) و محمد (ص) اتکا کردهاند ابراهیم دو غیبت داشت ؛ یکی به خاطر نمرود و دیگری به خاطر هراس از جمکران مصر. 53 محمد(ص) نیز به همراه پیروانش از بنی هاشم ، مجبوره پناه گرفتن در شعب54،، تحمل تحریم و محاصرة تحمیلی قریش شد55 و پس از آن نیز در خلال ماجرای هجرت به مدینه مجبور به مخفی شدن در یک غار شد.56
با تعقیب مراحل اصلی رشد و گسترش نظریة اثنی عشریه این سئوال اساسی باقی میماند که سابقة و رد احادیث و روایاتی که مبنای این نظریه قزاز گرفته است را تا چه حد میتوان به زمان مقدم بر غیبت امام دوازدهم رساند؟
به نظر میرسدمهمترین نکتهای که باید به خاطر سپرد این است که هم عدد دوازده و هم فکر غیبت، موضوعهایی بسیار قدیمی در تاریخ اسلام هستند. تعصب نسبت به عدد دوازده و جانبداری از آن، نکتهای کاملاً شناخته شده در بسیاری تمدنهای باستانی است. شمارش دوازده قبیله از اسرائیل در کتاب مقدس و همچنین روایات مسیحیان در باب دوازده حواری عیسی (ع) ، احتمالاً ریشة گرایش اسلامی به عدد دوازده را برای بیان تعداد رهبران تشکیل میدهد؛ به عنوان مثال واژة نقبا علاوه بر آنکه برای اشاره به دوازده نقیب اسرائیلی ( سورة المائدة، 12) یا دوازده نمایدة برگزیده شده از سوی پیامبر (ص) در میان مدنیها به کار رفته 57 ، اشاره به رهبران جماعت مخفی که زمینة قیام عباسیان را فراهم میساخت نیز دارد.58 در میان غلاة نخستین ابومنصور عجلی ( متوفی 121 ق/ 738 م) ادعا کرده بود که او ششمین پیامبر از دوازده پیامبری است که آخرین آنها «قائم» خواهد بود. 59
پی نوشتادامه مطلب...
نویسنده: اتان کولبرگ
ترجمة دکترمحسن الویری
نظریه شیعة امامیه دربارة امامت بتدریج در قرن نخست اسلامی مطرح شد و در نیمه قرن 2 ق/8 م از سوی هشام بن حکم صورتی معین و تعریف شده یافت.(1) به نظر نمیرسد تا حدود صد سال بعد یعنی تا رحلت امام یازدهم امام حسن عسگری (ع) در 260 ق/874 م، تغییر قابل ملاحظهای در این نظریه رخ داده باشد. تنها در نیمة قرن 4 ق/10م است که نکاتی عمده براین نظریه افزوده میشود؛ به این شرح که : دوازده امام وجود دارند و آخرین آنها تا ظهور نهایی خود به نام و عنوان مهدی یا قائم، در غیبت به سر میبرد؛ این غیبت دو دوره دارد:
1. غیبت کوتاهتر یا غیبت صغرا که از 260 ق/874 م تا 329 ق / 941 م طول کشید و در آن مدت چهار سفیر، نمایندگی امام را در زمین عهدهدار بودند،
2. غیبت طولانیتر یا غیبت کبرا که مدت آن را فقط خدا میداند. این نظریه است که شیعة دوازده امامی را از امامیههای نخستین ممتاز میسازد(2) و ارزش بررسی گستردهتر ریشهها و مراحل اصلی گسترش آن را دارد.
قدیم ترین سند اعتقاد به دوازده امام را در متون ملل و نحل (Hevesiographical) میتوان یافت.
کتاب فرقالشیعه حسن بن موسی نوبختی و کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله قمی ( که هر دو در حدود سال نهصد میلادی تألیف شدهاند) با وصفی از گروهها یا فرقی که پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در جامعة شیعی به وجود آمد به پایان میرسند. گاهی پارهای شرحها در این دو منبع متفاوت است؛ (3) با وجود این ، اقوال نوبختی و سعد بن عبدالله در مورد مهمترین این گروهها یعنی امامیه اساساً یکسان است: بنابر وصف آنها از امامیه طرفداران این فرقه براین باورند که امام حسن عسگری (ع) وفات یافته – نه غایب شده و نه دوباره زنده خواهد شد- و جانشینی بر جای گذاشته که در زمان تألیف کتاب در خفا بوده، اما زمانی در آینده دوباره ظهور خواهد کرد(4) اهتمام امامیه در این مرحله براین است که تا حدی با تکیه بر سابقهای که از پیامبر (ص) در دست است،(5 ) اثبات کنند که امام ممکن است در زمان خطر در اختفا به سر برد، اما هیچ متن روشنی دال براینکه مدت این اختفا ممکن است بیش از عمر یک انسان معمولی باشد وجود ندارد، و در نتیجه هیچ کوششی نیز برای توجیه این مسئله با استناد به طول عمر معمران ( کسانی که خداوند عمری طولانی به آنها داده است) به چشم نمیخورد؛ کاری که بعدها از سوی محمد بن علی بن بابویه ( متوفی 381 ق/ 991 م) و دیگران انجام شد.(6)
دیگر جنبههای شاخص نظریة شیعة دوازده امامی نیز در این دو کتاب به چشم نمیخورد؛ برای مثال از امکان دو غیبت ( صغرا و کبرا) ذکری به میان نیامده است و نیز سند روشنی در این باره نیاورده است که با پسر امام حسن عسگری(ع) تعداد امامان به دوازده رسیده است و نه نشان و اشارتی به معنا و فحوای خاصی که این عدد میتواند داشته باشد و بالاخره از این وصف عقاید امامیه ، به هیچ وجه بر نمیآید که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بوده است، بلکه بروشنی تصریح شده است که این نام رازی است که نباید فاش شود. تنها افرادی از یک فرقة دیگر(7 )( غیر از امامیه) او را «محمد» خواندهاند(8 )در هر صورت امامیه باید این نام را خیلی زود پذیرفته باشد، زیرا اشعری در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی میکند که اعتقاد دارند محمد بن حسن علیهما السلام امام غایب است(9 )
جز در این مورد جزئی ، هیچ تفاوت اساسی دیگری بین توضیحات اشعری درباره اصول امامیه با گفتههای نوبختی و سعد بن عبدالله وجود ندارد.
پی نوشتها ادامه مطلب...