از دیدگاه نظریه پردازان شیعه دوازده امامی، اعتقاد به غیبت آخرین امام، نتیجه منطقی و مستقیم اعتقاد به دوازده امام است. دفاعی مبسوط دراین باره، در آثار مربوط به غیبت آمده و نیاز به استخراج و ذکر آنها در اینجانیست. به هر حال استدلال اصلی چنین است: از همان قضیهای که میگوید با آمدن دوازدهمین امام خط امامت به پایان میرسد،این نتیجه گرفته میشود که امام آخر زنده است. ( زیرا انسانها بدون رهبر معصوم نمیمانند یا زمین از حجت خالی نمینماند)؛ در عین حال این امام ( دوازدهمین) خود را در خطری سخت از ناحیه دشمنان میبیند گرچه قطعاً خدواند نخواهد گذاشت امام آخر کشته شود ( زیرا فردی دیگر نمیتواند جایگزین او شود)، با این حال او باید شخصاً مسئولیت حفظ جان خود را بپذیرد و باید از طریق اختفا، حفظ جان خود را تأمین نماید در این نحوه استدلال، احادیث مربوط به دو غیبت ( صغرا و کبرا) از اهمیت خاصی برخوردار است. نعمانی در کتاب الغیبة خود، که به خاطر داریم آن را سیزده سال پس از آغاز غیبت کبرا تألیف کرده است، حدیثی به نقل از امام جعفر صادق(ع) ذکر میکند که به موجب آن ، نخستین غیبت طولانیتر از غیبت دوم نیز هست.46 اما این حدیث بلافاصله از سوی دیگران ( باز هم به نقل از امام صادق ) به شکلی دیگر مطرح و تعقیب شده است: « قائم دو غیبت خواهد داشت: یکی کوتاه و دیگری طولانیتر»47 و یا در متنی دیگر: « صاحب هذاالامر(یعنی قائم) دو غیبت خواهد داشت: در خلال نخستین غیبت او به مردم ( اهل) خود رجوع خواهد کرد48و در خلال دومین غیبت گفته خواهد شد که او از بین رفته است». 49 از تفاوت و اختلاف بین وصفهای گوناگون از طول مدت هر یک از دو غیبت اول و دوم ، چنین میتوان استنباط کرد که در آغاز کاملاً روشن نبود کدام یک از دو غیبت طولانیتر خواهد بود و بعدها این اصل پذیرفته شد که دومین غیبت- که غیبت تامه نیز خوانده میشود.-50 طولانیتر نیز خواهد بود و در نهایت ادلهای بر توجیه مدت زمانهای مختلف غیبت اقامه شد. براساس گفته شریف مرتضی( 436ق/1044 م) امام در آغاز غیبت خود – یعنی در طول غیبت صغرا – در برابر طرفداران خود ظاهر میشده و خود را فقط در برابر دشمنان پنهان میساخته است؛ بعدها وقتی که خطر بیشتری زندگی او را تهدید کرد ناچار شد خود را از دیدة پیروان و دشمنان ، هر دو ، پنهان سازد.51 با این حال شریف مرتضی، اعتقاد دارد محال نیست امام گاه در برابر یکی از طرفداران خود که به او کاملاً اطمینان داشته باشد، ظاهر شود. 52
متکلمان شیعی دوازده امامی در اعتقاد به دو غیبت نه تنها بر احادیث و روایات شیعی ، بلکه بر اقوال و اخبار رسیده از پیامبران متعدد، بویژه ابراهیم(ع) و محمد (ص) اتکا کردهاند ابراهیم دو غیبت داشت ؛ یکی به خاطر نمرود و دیگری به خاطر هراس از جمکران مصر. 53 محمد(ص) نیز به همراه پیروانش از بنی هاشم ، مجبوره پناه گرفتن در شعب54،، تحمل تحریم و محاصرة تحمیلی قریش شد55 و پس از آن نیز در خلال ماجرای هجرت به مدینه مجبور به مخفی شدن در یک غار شد.56
با تعقیب مراحل اصلی رشد و گسترش نظریة اثنی عشریه این سئوال اساسی باقی میماند که سابقة و رد احادیث و روایاتی که مبنای این نظریه قزاز گرفته است را تا چه حد میتوان به زمان مقدم بر غیبت امام دوازدهم رساند؟
به نظر میرسدمهمترین نکتهای که باید به خاطر سپرد این است که هم عدد دوازده و هم فکر غیبت، موضوعهایی بسیار قدیمی در تاریخ اسلام هستند. تعصب نسبت به عدد دوازده و جانبداری از آن، نکتهای کاملاً شناخته شده در بسیاری تمدنهای باستانی است. شمارش دوازده قبیله از اسرائیل در کتاب مقدس و همچنین روایات مسیحیان در باب دوازده حواری عیسی (ع) ، احتمالاً ریشة گرایش اسلامی به عدد دوازده را برای بیان تعداد رهبران تشکیل میدهد؛ به عنوان مثال واژة نقبا علاوه بر آنکه برای اشاره به دوازده نقیب اسرائیلی ( سورة المائدة، 12) یا دوازده نمایدة برگزیده شده از سوی پیامبر (ص) در میان مدنیها به کار رفته 57 ، اشاره به رهبران جماعت مخفی که زمینة قیام عباسیان را فراهم میساخت نیز دارد.58 در میان غلاة نخستین ابومنصور عجلی ( متوفی 121 ق/ 738 م) ادعا کرده بود که او ششمین پیامبر از دوازده پیامبری است که آخرین آنها «قائم» خواهد بود. 59
پی نوشت
46- النعمانی، همان کتاب، ص 90 و به نقل ازآن در بحار، ج 13، ص 142.
47- همان ، مقایسه کنید با تعبیر نسبتاً مبهمی از همین مطلب در حدیثی از پیامبر(ص) : او: (قائم) دو غیبت خواهد داشت که یکی از آنها طولانیتر از دیگری است» الخزاز ، همان کتاب، ص 307
48- این تعبیر از سوی مجلسی برای اشاره به حضور او ( قائم) در برابر یاران نزدیک خود ( خواص موالیه و سفرائه) یا برای اشاره به این نکته به کار رفته است که اخبار مربوط به او ( قائم) به مردم میرسد (بحار ، ج 13، ص 143)
49- النعمانی، همان کتاب، ص 91
50- به عنوان مثال نگاه کنید به : الفضل بن الحسن الطبرسی، اعلام الوری فی اعلام الهدی، تحقیق م. مهدی السید حسن الخُرسان، نجف، 1390 ق/ 1970 م. ص 445/ بحار، ج 13 ، ص 142
51- الشریف المرتضی، تنزیه الانبیاء ، نجف، 1380 ق/ 1961 م، ص 228
52- همان، ص 233 و بعد از آن
53- نگاه کنید به : ابن بابویه، اکمال الدین، ص 82 و بعد از آن
54- غالباً به نام ابی یوسف شناخته میشود . نگاه کنید به : یاقوت، معجم البلدان، ج 3، بیروت / 1376 ق /1957 م ، ص 347
55- نگاه کنید به: عبدالرحمن السهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة، تحقیق عبدالرحمن الوکیل، ج 3، قاهره، 1389 ق/1969 م ، ص 354
56- نگاه کنید به : طوسی، کتاب الغیبة، صص 6-36 همچنین نگاه کنید به : سعید ابن هبة الراوندی الخرائج و الجرائح، بمبئی، 1301 ق / 1883-1884 م /،ص 162
57- مقایسه کنید با منبع بالا، ص 525 یادداشت شماره 21
58- به عنوان مثال نگاه کنید به: یعقوبی،تاریخ، نجف، 1358 ق/ 1939 – 1940 م، ج 3، ص 40 و بعد از آن ؛ و به نقل از آن در : الشیبی الفکر السیعی و النزعات الصوفبة، بغدا 1386 ق/ 1966 م،ص 25
59- نوبختی، همان کتاب ، ص 34