نویسنده: اتان کولبرگ
ترجمة دکترمحسن الویری
نظریه شیعة امامیه دربارة امامت بتدریج در قرن نخست اسلامی مطرح شد و در نیمه قرن 2 ق/8 م از سوی هشام بن حکم صورتی معین و تعریف شده یافت.(1) به نظر نمیرسد تا حدود صد سال بعد یعنی تا رحلت امام یازدهم امام حسن عسگری (ع) در 260 ق/874 م، تغییر قابل ملاحظهای در این نظریه رخ داده باشد. تنها در نیمة قرن 4 ق/10م است که نکاتی عمده براین نظریه افزوده میشود؛ به این شرح که : دوازده امام وجود دارند و آخرین آنها تا ظهور نهایی خود به نام و عنوان مهدی یا قائم، در غیبت به سر میبرد؛ این غیبت دو دوره دارد:
1. غیبت کوتاهتر یا غیبت صغرا که از 260 ق/874 م تا 329 ق / 941 م طول کشید و در آن مدت چهار سفیر، نمایندگی امام را در زمین عهدهدار بودند،
2. غیبت طولانیتر یا غیبت کبرا که مدت آن را فقط خدا میداند. این نظریه است که شیعة دوازده امامی را از امامیههای نخستین ممتاز میسازد(2) و ارزش بررسی گستردهتر ریشهها و مراحل اصلی گسترش آن را دارد.
قدیم ترین سند اعتقاد به دوازده امام را در متون ملل و نحل (Hevesiographical) میتوان یافت.
کتاب فرقالشیعه حسن بن موسی نوبختی و کتاب المقالات و الفرق سعد بن عبدالله قمی ( که هر دو در حدود سال نهصد میلادی تألیف شدهاند) با وصفی از گروهها یا فرقی که پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در جامعة شیعی به وجود آمد به پایان میرسند. گاهی پارهای شرحها در این دو منبع متفاوت است؛ (3) با وجود این ، اقوال نوبختی و سعد بن عبدالله در مورد مهمترین این گروهها یعنی امامیه اساساً یکسان است: بنابر وصف آنها از امامیه طرفداران این فرقه براین باورند که امام حسن عسگری (ع) وفات یافته – نه غایب شده و نه دوباره زنده خواهد شد- و جانشینی بر جای گذاشته که در زمان تألیف کتاب در خفا بوده، اما زمانی در آینده دوباره ظهور خواهد کرد(4) اهتمام امامیه در این مرحله براین است که تا حدی با تکیه بر سابقهای که از پیامبر (ص) در دست است،(5 ) اثبات کنند که امام ممکن است در زمان خطر در اختفا به سر برد، اما هیچ متن روشنی دال براینکه مدت این اختفا ممکن است بیش از عمر یک انسان معمولی باشد وجود ندارد، و در نتیجه هیچ کوششی نیز برای توجیه این مسئله با استناد به طول عمر معمران ( کسانی که خداوند عمری طولانی به آنها داده است) به چشم نمیخورد؛ کاری که بعدها از سوی محمد بن علی بن بابویه ( متوفی 381 ق/ 991 م) و دیگران انجام شد.(6)
دیگر جنبههای شاخص نظریة شیعة دوازده امامی نیز در این دو کتاب به چشم نمیخورد؛ برای مثال از امکان دو غیبت ( صغرا و کبرا) ذکری به میان نیامده است و نیز سند روشنی در این باره نیاورده است که با پسر امام حسن عسگری(ع) تعداد امامان به دوازده رسیده است و نه نشان و اشارتی به معنا و فحوای خاصی که این عدد میتواند داشته باشد و بالاخره از این وصف عقاید امامیه ، به هیچ وجه بر نمیآید که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بوده است، بلکه بروشنی تصریح شده است که این نام رازی است که نباید فاش شود. تنها افرادی از یک فرقة دیگر(7 )( غیر از امامیه) او را «محمد» خواندهاند(8 )در هر صورت امامیه باید این نام را خیلی زود پذیرفته باشد، زیرا اشعری در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانی معرفی میکند که اعتقاد دارند محمد بن حسن علیهما السلام امام غایب است(9 )
جز در این مورد جزئی ، هیچ تفاوت اساسی دیگری بین توضیحات اشعری درباره اصول امامیه با گفتههای نوبختی و سعد بن عبدالله وجود ندارد.
پی نوشتها 1- نگاه کنید: و مادلونگ مقاله «هشام بن الحکم» در طبع دوم دایره المعارف اسلام.
2- و. مونتگومری وات ( در مقالة "The R?fidites ; a preliminary study" ، «رافضیان: یک بررسی مقدماتی .» در Oriens , XVI , 1963, 119 F ) اشاره کرده است که واژة «امامیه» از سوی ابوالحسن اشعری ( متوفی 324 ق / 935 – 936م) در منابع زیدی به کار رفته است ( مقالات الاسلامیین، تحقیق: هلموت ریتر، استانبول، 1929 – 1933، ص 64) و نیز اظهار داشته که این واژه نخستین بار قبل از 850م، مورد استفاده قرار گرفته است. این اظهار نظر ظاهراً از سوی یک ماخذ دیگر تقویت میوشد: کتاب نقض العثمانیة به قلم بغدادی معتزلی، ابو جعفر اسکافی ( متوفی 240 ق / 854 م) . اسکافی در یک جا خود را از امامیه که به گفته او سخت دلی و لجاجتشان آنها را به « انکار واضحات » کشانده است، جدا میکند ( این متن دوباره از روی شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید در پایان کتاب العثمانیة ( جاحظـ تحقیق : عبدالسلام محمد هارون ، قاهره، 1374 ق / 1955 م ، ص 318 ) به چاپ رسیده است ) . واژههای « قطعیه » و « اهل النسق »قدیمیتر و گستردهتر از « امامیه » میباشند ( واژة اخیر تقریباً تنها به وسیله الناشیء الاکبر ( متوفی 293 ق / 906 م) به کار رفته است: نگاه کنید به :
Frühe mu"tazilitische M?reiographie و Van Ess .J ، بیروت 1971 م ، صص 28 و بعد از آن ) واژة « اثنی عشریه » احتمالاً اولین بار حوالی سال هزار میلادی به کار رفته است. این واژه در فهرست ابن ندیم امامی ( متوفی 380 ق /990 م) وجود ندارد ( مقایسه کنید با :
R.sellheim , Israel Oriental studies , II , 1972 , 429-32) اما همین واژه از سوی فردی متعصب ضد شیعی همچون عبدالقاهر بغدادی ( متوفی 429 ق / 1037 م) برای اشاره به یکی از شاخههای به یکی از شاخههای امامیه به کار رفته است ( الفرق بین الفرق، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ، 1384 ق/ 1964 م، ص 23 و 64 ) با نفوذ بیشتر و فزاینده دوازده امامیها ، واژههای «امامیه» و « اثنی عشریه » بتدریج با هم مترداف شدند ( نگاه کنید به :
I.Friediaender" The Hetevodoxies of The Shiites in the presentation of lbn – Hazm" ( فرق شیعه به بیان ابن حزم ) در JAOS , XXIX, 1908, 151.
3- برای تحلیلهای مبسوط از رابطة این دو منبع، نگاه کنید به : W.Madelung
" Bemerkungen zur imamitischen Firaq - Literatur" , Der islam , XLIII , 1-2,
1967 , 37ff
4- نوبختی،کتاب فرق الشیعة، تحقیق : هلموت ریتر، استانبول، 1931 م ، صص 90-93؛ سعد بن عبدالله، کتاب المقالات و الفرق، تحقیق: م.ج مشکور ، تهران ، 1383 ق/ 1963 م ، صص 102-106
5- نگاه کنید به : سعد بن عبدالله ، همان کتاب ، 103
6- مقایسه کنید با :
I . Goldziher , Abhandlungen zur arabischen philologie,
II . Das kitab al-Mu"ammarîn des Abû Hatim al-Si?istânî, leiden , 1899, ppLXii –LXIX
7 – ردیف ششم در گزارش نوبختی، همان کتاب ، 84 و بعد و ردیف یازدهم در کتاب المقالات و الفرق ، ص 114.
8- براساس کتاب فرق الشیعة ، « محمد» به هنگام مرگ پدرش دوساله بود و در کتاب المقالات و الفرق در همین زمینه آمده است که محمد در آن زمان بالغ بود ( همانجا)
9- الاشعری، همان کتاب، ص 17 و بعد از آن، ص 30. الاشعری ( همان کتاب، ص 14) صورتی را از غلاة ارائه میدهد که آنها نیز به همان دوازده نفر اعتقاد دارند، اما ادعا میکنند که خدواند در آنها حلول کرده است. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که در حالی که تمامی صاحبنظران شیعه دوازده امامی اتفاق نظر دارند که محمد بن الحسن همان امام مخفی است، احادیثی در دست است که براساس آنها ذکر نام او حرام میباشد ( به عنوان مثال، نگاه کنید به : الکلینی، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران 1375 ق/ 1955-1956 م تا 1377 ق / 1957 -1958 م ، ج 1 ، صص 332 به بعد) . اما این اصل به طور کامل و همه جانبه رعایت نمیشد ( به عنوان مثال مقایسه کنید با: ابن بابویه ، عقائد الامایة ( ترجمة انگلیسی) ، ترجمة Asaf A.A.Fyzee ، لندن ، 1912 م، ص 98) برای هماهنگ سازی و تلفیق افکار در این زمینه، کوششی در قالب این توضیح به عمل آمده است، که قائم دو نام دارد: یکی احمد که معروف و شناخته شده است و دیگری محمد که مخفی است( نگاه کنید به : محسن کاشانی ، النوادر فی جمع الاحادیث، تهران 1380 ق/ 1960 م ، ص 148) .