برای پی بردن به اینکه اعتقاد به غیبت چقدر زود در میان گروههای افراطی شیعی ریشه دواند، همین مقدار بس است که اعتقاد به پنهان شدن محمد بن حنیفه را در کوههای رضوی یا ادعای نمردن علی (ع) را – که به پیروان عبدالله بن سباً نسبت داده میشود68 یادآور شویم. در دو قرن نخست حکومت عباسیان بعضی از مدافعان اصلی نظریة غیبت را دستههای مختلف واقفی شیعه ( مانند ناووسیه یا ممطوره) تشکیل میداد که هدف اصلی آنها اثبات این بود که امام خاص آخرین امام است که در غیبت به سر میبرد و مجدداً به عنوان ظهور خواهد کرد. در همان زمان ، اعتقاد به غیبت آیندة امامی که نامش معلوم نبود، در میان قطعیه – که پیشقدمان اثنی عشریه بودند – بروز کرد کتابهای به نام کتاب الغیبة به ابواسحق ابراهیم بن الاحمری النهاوندی ( زنده در نیمه قرن 3 ق / 9 م) 69 ، الحسن بن علی ابی حمزه البطائنی الکوفی – که معاصر امام هشتم علی الرضا بود -70 فضل بن شاذان النیشابوری ( متوفی 260 ق / 874 م ) 71 و دیگران نسبت داده شده است . براساس اطلاعات موجود، از این نویسندگان ، حسن بن علی البطائنی واقفی بود .72 گرچه آثار آنها از بین رفته است، میتوان حدس زد که آن آثار مشتمل بر احادیثی درباب غیبت و ظهور مجدد آخرین امام بوده است.
حتی اعتقاد به دو غیبت نیز با اثنی عشریه آغاز نشده است. پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) در میان پیروان آن حضرت ، گروهی ادعا کردند که او شمرده بلکه فقط از دیدهها پنهان گشته است و دوباره ظهور خواهد کرد و شناخته خواهد شد و سپس قبل از ظهور نهایی خود به عنوان «قائم» مجدداً غیبت خواهد کرد.73 آن گروه ادعای خود را بر احادیثی مبتنی میساختند که به موجب آن «قائم» دو غیبت خواهد داشت. 74 گفته میشود حدیثی بدین مضمون به نقل از امام محمد باقر (ع) در کتاب المشیخة نوشتة حسن بن محبوب زراد ( متوفی 224ق/ 839 م) آمده است.75 براساس آن حدیث ، دو غیبت خواهد بود؛ یکی غیبتی طولانی و دیگری کوتاه 76 عقیدهای مشابه را میتوان در گروهی یافت که پس از رحلت امام هفتم، امام موسی الکاظم(ع)( متوفی 183 ق/ 799 م) ادعا کردند که او عمر دوباره یافته اما در خفا به سر میبرد تا آنکه به عنوان قائم ظهور کند.77 براین اساس میتوان گفت امام کاظم(ع) نیز دو غیبت داشته است؛ یکی از طریق مرگ موقّت جسمانی و دیگری از طریق زندگی در خفا.78
بنابراین واضح است منابعی که شیعة دوازده امامی عقاید خود را بر آن استوار ساخت . مدتهای دراز پیش از غیبت صغرا وجود داشته است. این منابع صرفاً میبایست با عقیدة دینی نوظهور اثنی عشریه همساز میشد، و این کار عمدتاً از رهگذر تفسیری نو از مواد و مطالب موجود انجام شد – یک مثال آشکار در این زمینه، تفسیر اثنی عشریه از حدیث مربوط به دوازده خلیفه میباشد-. به هر حال، فقهای شیعة دوازده امامی که از چنین دیدگاهی نسبت به ریشههای عقاید خود چندان خشنود نبودند با مطرح ساختن پیشینة نظریة خود، در پی اثبات این امر برآمدند که اعتقادات اثنی عشریه قبلاً و پیش از دورة حیرت ( این اطصلاح برای اشاره به زمان پس از غیبت امام دوازدهه به کار میرود)79 از سوی امامیه پرداخته و ارائه شده بود. به عنوان مثال، ابن بابویه معتقد ایت که احادیث شیعه دوازده امامی در اصول اربعمائه که به قلم پیروان امام جعفر صادق(ع) و دیگر ائمه نگاشته شده ، آمده است.80 همچنین نعمانی با مطرح ، ساختن این نکته که احادیث مربوط به دوازده امام قبلاً در کتاب سلیم بن قیس آمده است – که بسیاری از شیعیان آن را تألیف یکی از پیروان علی (ع) یعنی سلیم بن قیس هلالی امیری میدانند – آرزو میکند که نقطة پایانی بر تمامی مناقشات نهاده شود و تمامی تردیدها دربارة اعتبار نظریه شیعة دوازده امامی زدوده شود. 81 در حالی که چنی ادعاهایی به طور تقریبی درست است، باید به خاطر داشت که نام دوازده امام در این منابع ]مورد استناد اثنی عشریه ذکر نشده است . در اصول اربعمائه، حدیثی درباره یازده امام (!) که آخرین آنها قائم است وجود دارد که البته نام آنها نیز معلوم نیست82 و همچنین روایتی از امام صادق(ع) به این مضمون که پس از پیامبر (ص)، هفت امام خواهد بود که آخرین آنها قائم است.83. تردیدهایی جدی در مورد کتاب سلیم بن قیس و صحت و اعتبار آن به طور یکسان بین شیعیان و غیر شیعیان وجود دارد.84 علاوه بر این، احتمال افزوده شدن مطالبی براین کتاب در دورههای متأخّر نمیتواند کاملاً منتفی باشد. نمونة روشن چنین افزایشی ، اشعاری است که به سید حمیری ( متوفی 73ق/789 م)نسبت داده شده است و در آن نام دوازده امام بیان گردیده است.85 گرچه دلایل مسئله غیبت دوازدهمین امام در مقطعی معین از تاریخ شیعه، ممکن است هرگز بدرستی شناخته نشود، چند تکته را کمابیش با قطعیت میتوان مطرح کرد: در درجه اول، شواهدی دردست است که اظهارات شیعیان اثنی عشریه را مبنی بر غیر قابل تحمل بودن شکنجه و آزار عباسیان تأیید میکند. مجالی که پس از حکومت ترور و وحشت متوکل به شیعیان داده شد، از عمری کوتاه برخوردار بود. در طول حکومت معتز ( 252-255ق/866-869 م) و معتمد ( 256- 279 ق/ 870-892 م) ائمه(ع) و پیروانشان بار دیگر خود را در فشاری فزاینده دیدند و ادعاهای اثنی عشریه مبنی براینکه زندگی امام اغلب در معرض خطر بوده، حسب ظاهر میتواند مورد قبول قرار گیرد.86 ثانیاً ، این افشار و ستمکاری عباسیان با یک احساس شدید نومیدی در میان شیعیان امامیه که – بر خلاف بسیاری از زیدیه- از به چنگ آوردن قدرت از طریق زور عاجز مانده بودند ، همراه و همزمان بود . برای آنها غیبت امام، جاذبه فکری و سیاسی آشکاری به همراه داشت. این امر در دورهای مناسب، امامیه را قادر ساخت تا رژیم طرفدار شیعة آل بویه را به رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بیآنکه وفاداری خود را نسبت به امام (غایب) فدای این کار سازد.87 چنین همکاری و معاضدتی توانست به نوبة خود آنها را به مرکز قدرت نزدیکتر سازد. با اعلام وفاداری به آل بویه، امامیه توانستند در تقاضای حقوق خود صریحتر و بیپرواتر باشند؛ برخوردهای شدید بین شیعة امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان میدهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس امامیه و دشمنانش در آن دوره بخوبی نشان میدهد که شیعیان تا چه اندازه اعتماد به نفس یافته بودند.88 شیعیان با تقویت پایگاه خود در نقاط حساس مالی و حکومتی ، شاید در پی این بودند که از یک سو امتیازاتی از شکل موجود حکومت به دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهب تسنن را از درون تضعیف کنند.89 سرانجام با کنار رفتن یک اقتدار فردی و مستبدانه ، راه برای جریان آزادتر افکار و اندیشهها که شکوفایی ادبیات و عقاید شیعه بخوبی بر آن شهادت میدهد،باز شد.
به این دلیل و احتمالاً ادلة دیگر، امام زنده و حاضر میبایست زندگی و د رخفا را بر میگزید تا تمامی آمال و آرزوهای اقلیتی که مدتی مدید تحت رنج و عذاب بوده، به عنوان یک منجی در او تبلور و تمرکز یابد، زمینه فکری برای این حادثة مهم بخوبی در نسلهای پیشین وجود داشت و به همین خاطر انتقال از امامیه به اثنی عشریه، به شکل یک جریان آرام و طبیعی صورت گرفت.
پی نوشت:
68- نگاه کنید به : بحث جدید یوزف فان اس، همان کناب، ص 28 و بعد از آن ، همو،
Das kit?b an-Nakt des Nazz?m und seine Rezeption im kit?b – al- Futy? des ??hiz Das Kitab al – irg? des Hasan b . همو ; c?ttiugen, 1927, 52F Muhammad b . al- Hnafiya, Arabica , xxi , l, 1974, 32 FF.
69- نگاه کنید به : آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، نجف ، 1355 – 1357 ق/1936 – 1938 م، تهران 1360ق/ 1941 م و بعد از آن، ج16، ص 74، شماره 371
70- همان، ج16، ص76 ، شماره 382
71- همان ، ج 16، ص 78 ، شماره 395
72- همان، ج16، ص 76، شماره 382. به گفته رجال کشی ( تحقیق احمد الحسینی ، نجف 1964، م، صص 344-346) پدر حسن یعنی علی البطائنی، واقفی بود و اعتقاد داشت امام رضا (ع) آخرین امام است.
73- نگاه کنیدبه نوبختی همان کتاب ، ص 79 و بعد از آن، سعد بن عبدالله، همان کتاب، ص 106 و بعد از آن
74- همان
75- مقایسه کنید با : آقا بزرگ طهرانی، همان کتاب، ج 21، ص 69 شماره 3995
76- نگاه کنید به : طبرسی اعلام الوری، 443 و بعد از آن؛ و به نقل از آن در بحار ، ج 13، ص 99 و بعد از آن.
77- نوبختی، همان کتاب، ص68، سعد بن عبدالله، همان کتاب، ص 90
78-براساس یکی از حادیث امامیه، اما جعفر الصادق(ع) صراحتاً اظهار میدارد که امام موسی الکاظم(ع) دوبار غیبت خواهد کرد ( ان لابی الحسن غیبتین) و لذا برخی ادعا خواهند کرد که او مرده است در حقیقت امام صادق (ع) میگوید که اما موسی الکاظم(ع) مادام که وصی خود را تعیین نکرده، نخواهد مرد (طوسی ، همان کتاب، ص 38).
79- توجه داشته باشید که عنوان کتاب کامل ابن بابویه چنین است: کتاب اکمال الدین و اتمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیرة.
80- همان، ص 13، همچنین نگاه کنید به : طبرسی همان گتاب ، ص 443 و مقایسه کنید با: مقدمة جلال الدین محدث بر کتاب محاسن البرقی، ص کا
81- النعمانی، همان کتاب، ص 47
82- کتب ابی سعید عباد العصفوری در الاصول الاربعمائه روی برگ دهم
83- کتاب محمد المثنی الحضرمی در الاصول الاربعمائه پشت برگه 58. این روایت به لحاظ مضمون آن مانند احادیث اسماعیلیه است. به موجب تفسیر اثنی عشریه از این حدیث و احادیث مشابه آن ، (امام) جعفر الصادق(ع) نخستین امام از هفت امام آخر است. مقایسه کنید با : الطوسی ، همان کتاب، ص 36
84- نگاه کنید: ابن المطهر الحلی، رجال، تحقیق محمد صادق بحر العلوم، نجف ، 1381 ق/ 1961 م، ص 83 و
Goldziher , Muhammedanishe studien, Halle , 1889-1890, ll, p,10 F.
85- السید الحمیری، دیوان، تحقیق شاکر هادی شکر، بیروت، 1966 م، صص 355-369
86- نگاه کنید به :
D.sourdel "La politique religieus des successeurs d" al-Mutawakkil" Si,xlll , 1960, 12 FF.
87- نگاه کنید به بحثی در این زمینه در : صص 119-121 مقالة مذکور مونتگومری وات وک. کاهن، مقاله «آل بویه» در طبع دوم دائرة المعارف اسلام، ج 2 ( بویژه صص 1350 – 1352 ق)؛ همو
" La changeante portée sociale de quelques doctrines religieuses" , L "élaboration de L" Islam colloque de strasbourg, 12-14 juin 1959, paris, 1961, 16
88- مقایسه کنید با :
H.Laoust, "La pensee et l"action politiques d"al-M?wardi (364-450 / 974-1058), REI. XXXVI. I, 1968, 43 ff.
"Les agitation "religieuses ? Baghd?d aux ive et همو
ve siécles de L."Hégire, in D.S. Richards (ed) islamic civilisation , 950-1150, oxford, cassiror, 1973, 169-54.
89- مقایسه کنید با :
L-Massign, " Recherches sur Les shî"ites ext?emistes ? Baghdad ? la fin du troisieme siécle de L."Hegire" , ZDMG. XCLL, 1938,378-82کاهن، همانجا؛